جدول جو
جدول جو

معنی بدج - جستجوی لغت در جدول جو

بدج
کرت برنج کاری که در اثرجذب آب و حرارت دوباره سبز شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدجنسی
تصویر بدجنسی
بدجنس بودن، بدطینتی، بدنهادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدجنس
تصویر بدجنس
بدذات، بدنهاد، بدطینت، پست و فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ جِ لَ / لُو)
اسپ سرکش. (غیاث اللغات). اسبی که مطاوعت سوار نکند. (آنندراج). ستور سرکش که بواسطۀ لگام رام نگردد. (ناظم الاطباء) :
پربجولان مباش تیزعنان
توسن روزگار بدجلو است.
نورالدین ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ جَ هَِ)
بدسرشت. بدخلقت. بدطبیعت. بدبخت:
چو آن بدجهش رفت نزدیک شاه
ورا دید، بندۀ در پیشگاه.
فردوسی، جسور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ جَ نَ)
در تداول عامه، بدخوی. بدخلق. بدقلق. کج خلق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ جِ)
بدذاتی. بدطینتی. بدنهادی. مقابل خوش جنسی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ جِ)
کمینه و فرومایه و بدنژاد. (آنندراج). نانجیب و پست نژاد و دون و فرومایه. (ناظم الاطباء). بدذات. بدطینت. بدنهاد. مقابل خوش جنس. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ جِ لَ/ لُ)
نارامی. تنفر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ جِ بِلْ لَ)
بدذات. بدفطرت. بدطینت. بدنهاد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بدو
تصویر بدو
تند رو، کسی که بسیار دود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردج
تصویر بردج
پارسی تازی شده برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج
تصویر برج
خرجهای غیر ضروری ساختمان وبنای بلند ساختمان وبنای بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذج
تصویر بذج
پارسی تازی شده بره بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدی
تصویر بدی
شر، سوء سیئه، ضدنیکی
فرهنگ لغت هوشیار
آشکار شدن رائی که قبلاً نبوده است، هویدا شدن ظاهر شدن هویدا گشتن، پیدا شدن رای دیگر در امری امری که در خاطر بگذرد که از پیش نگذشته باشد، ایجاد راءیی برای خالق بجز آنچه که قبلا اراده وی بر آن تعلق گرفته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدن
تصویر بدن
تن، جسدانسان، اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدل
تصویر بدل
جانشین، عوض کردن، تغییردادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدع
تصویر بدع
چیز تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوج
تصویر بوج
تکبر غرور، خود نمایی، کر و فر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدر
تصویر بدر
کامل وتمام گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج
تصویر باج
مالیات، عوارض، خراج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلج
تصویر بلج
مرد خنده رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهج
تصویر بهج
شادمان شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنج
تصویر بنج
پارسی تازی شده بنگ از گیاهان پارسی تازی شده بن ریشه بنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدجنس
تصویر بدجنس
بدذات، بدطینت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفج
تصویر بفج
آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعج
تصویر بعج
مرد سست رفتار شکم بشکافتن، اخته کردن شکم بشکافتن، اخته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدجنس
تصویر بدجنس
((~. جِ))
دارای اندیشه و رفتار بد، بدسرشت، بدذات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدل
تصویر بدل
یوفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدن
تصویر بدن
تن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدو
تصویر بدو
آغاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باج
تصویر باج
مالیات
فرهنگ واژه فارسی سره
بدذات، بدطینت، بدکار، بدکردار، بدنفس، بدنهاد، پاشنه سابیده، شرور، شریر، متقلب، ناتو، ناجوانمرد
متضاد: خوش ذات، نیک نهاد، خوش جنس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدذاتی، بدنهادی، خباثت، خبث، خبث طینت، ردائت، شیطنت
متضاد: نیک نهادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد