جدول جو
جدول جو

معنی بدبو - جستجوی لغت در جدول جو

بدبو
چیزی که بوی بد می دهد، گندیده، بویناک
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
فرهنگ فارسی عمید
بدبو
Fetid, Foulsmelling
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدبو
зловонный , воняющий
دیکشنری فارسی به روسی
بدبو
übelriechend
دیکشنری فارسی به آلمانی
بدبو
смердючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بدبو
śmierdzący
دیکشنری فارسی به لهستانی
بدبو
恶臭的 , 发臭的
دیکشنری فارسی به چینی
بدبو
fétido, malcheiroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بدبو
fetido, maleodorante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بدبو
fétido, maloliente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بدبو
fétide, nauséabond
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بدبو
stinkend
دیکشنری فارسی به هلندی
بدبو
เหม็น , มีกลิ่นเหม็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
بدبو
busuk, bau busuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بدبو
بركةٌ , قاطعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بدبو
दुर्गंधित
دیکشنری فارسی به هندی
بدبو
מסריח
دیکشنری فارسی به عبری
بدبو
悪臭のある , 臭い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بدبو
악취가 나는 , 악취 나는
دیکشنری فارسی به کره ای
بدبو
kötü kokulu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بدبو
mbaya harufu, harufu mbaya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بدبو
দুর্গন্ধ , দুর্গন্ধযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
بدبو
بدبو
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدبوی
تصویر بدبوی
آنچه که بوی بد دهد متعفن گندیده بویناک مقابل خوشبوی معطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنبو
تصویر بنبو
خیزران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد بو
تصویر بد بو
متعفن، گندیده، عفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبو
تصویر بوبو
هدهد
فرهنگ لغت هوشیار
پدربابا، بزرگ قلندران و درویشان. بمعنی بابا که در اوایل اسما برای شفقت یا مجرد تلقیب افزایند و گویند (بابا فلان) : (و بدانک پدر شیخ ما ابو سعید ابوالخیر گفتندی) (اسرارالتوحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدگو
تصویر بدگو
آنکه فحش وزشت میگوید، بددهن، بدزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدرو
تصویر بدرو
ستور بد راه، ستور باری اسب باری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدخو
تصویر بدخو
بی ادب وتند خو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدخو
تصویر بدخو
بدخلق، تندخو، بی ادب، بدخیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابو
تصویر بابو
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، آتا، ابا، ابی، اب، والد، اتا، بابا
درویش، قلندر
بزرگ درویشان و قلندران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگو
تصویر بدگو
بدزبان، بددهان، کسی که دشنام می دهد و حرف زشت می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوبو
تصویر بوبو
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپ، بدبدک، پوپو، بوبک، پوپش، پوپؤک، مرغ سلیمان، شانه به سر، شانه سرک، پوپک، بوبویه، شانه سر، کوکله، بوبه
فرهنگ فارسی عمید