معنی بخوشت - جستجوی لغت در جدول جو
بخوشت
خشک شده، خشکیده، لاغر، رنجور
ادامه...
خشک شده، خشکیده، لاغر، رنجور
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوشت
(خوَشْ / خُشْ)
لخت. برهنه. عور. آنکه هیچ چیز در بر ندارد. (ناظم الاطباء). این لغت مصحف غوشت است. رجوع به غوشت شود
ادامه...
لخت. برهنه. عور. آنکه هیچ چیز در بر ندارد. (ناظم الاطباء). این لغت مصحف غوشت است. رجوع به غوشت شود
لغت نامه دهخدا
بخوشته
خشکیده
ادامه...
خشکیده
فرهنگ گویش مازندرانی
بخوشتن
خشکیدن، لک دار شدن، لک زدن
ادامه...
خشکیدن، لک دار شدن، لک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بقوشت
خشک شده، خشکیده، لاغر
ادامه...
خشک شده، خشکیده، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
بروشت
کتک خوردن، میوه ی فروریخته از درخت و به ویژه گردویی که در
ادامه...
کتک خوردن، میوه ی فروریخته از درخت و به ویژه گردویی که در
فرهنگ گویش مازندرانی
بنوشت
نوشته شده
ادامه...
نوشته شده
فرهنگ گویش مازندرانی
بهوشت
ایستادن، بلند شدن، بیدار شدن
ادامه...
ایستادن، بلند شدن، بیدار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بخشت
خشک شده، خشکیده، لاغر، رنجور
ادامه...
خشک شده، خشکیده، لاغر، رنجور
فرهنگ گویش مازندرانی