- بختیار
- بخت آور، خوش طالع، دولتمند، جوان بخت، نیک اختر
معنی بختیار - جستجوی لغت در جدول جو
- بختیار (پسرانه)
- خوشبخت، خوش اقبال، استاد رودکی در موسیقی، کسی که شانس و اقبال با او یار است، تخلص شاعر کرد (کردی: بهختیار)
- بختیار
- کسی که بخت با او یار باشد، خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، طالع مند، سفیدبخت، خوش طالع، مقبل، جوان بخت، اقبالمند، سعید، بلنداقبال، نیکوبخت، ایمن، فرّخ فال، شادبخت، نکوبخت، فرخنده طالع، خجسته طالع، نیک اختر، خجسته، فرخنده بخت، صاحب دولت، مستسعد، صاحب اقبال، بلندبخت، خجسته فال
- بختیار ((بَ))
- با اقبال، خوشبخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به بختیار، ایلی است، گوشه ای در دستگاه همایون
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خوشبختی، کامرانی، یکی از تیره های بزرگ کرد لرستان، یکی از لهجه های زبان کردی (نگارش کردی:بهختیاری)
نیک بختی، اقبال، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون
کسی که بخت با او یار نیست، بدبخت
آنکه بخت بااویارنیست بدبخت: بدو گفت کای شاه نابختیارخ زنوشین روان در جهان یادگارخ (شا) مقابل بختیار
گزیدن، گزین کردن
چاره داری، توانایی
مقابل جبر، آزادی انسان در انجام دادن کاری یا ترک آن، برای مثال اینکه گویی این کنم یا آن کنم / این دلیل اختیار است ای صنم (مولوی - ۷۹۶) ، غیر حق را گر نباشد اختیار / خشم چون می آیدت بر جرم دار؟ (مولوی - ۷۹۷)
در تصوف ترجیح دادن ارادۀ حق بر ارادۀ خود به وسیلۀ سالک،
انتخاب کردن، برگزیدن،
در علم نجوم انتخاب زمان مناسب برای انجام کاری با استفاده از منازل قمر
اختیار دادن: آزادی دادن به کسی جهت برگزیدن چیزی یا انجام دادن کاری، مختار کردن
اختیار داشتن: آزاد بودن در انجام دادن کاری، مختار بودن
اختیار کردن: انتخاب کردن، برگزیدن، برای مثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰)
در تصوف ترجیح دادن ارادۀ حق بر ارادۀ خود به وسیلۀ سالک،
انتخاب کردن، برگزیدن،
در علم نجوم انتخاب زمان مناسب برای انجام کاری با استفاده از منازل قمر
اختیار دادن: آزادی دادن به کسی جهت برگزیدن چیزی یا انجام دادن کاری، مختار کردن
اختیار داشتن: آزاد بودن در انجام دادن کاری، مختار بودن
اختیار کردن: انتخاب کردن، برگزیدن،
رنج مشقت، زشت قبیح
معاون، آسیستان
دشمنیاری
بزرگ منشی و گردنکشی کردن
گزینایی هامکیک کامیک ارادی کاری که با اختیار و اراده و آزادی عمل تواء م باشد مقابل اجباری اضطراری
خاز شدن، خازیستن (پژوهشی در اساطیر ایران پاره نخست مهرداد بهار)
پیمان شکنی
سبزه بری چمن زنی، برداشتن بار باربرداری
کوتاه کردن سخن را
خوشبخت سعادتمند نیک بخت بختیار نیک طالع
آزمودن، آگاهی یافتن تازه یابی آگاهی به چیزی، ترید خریدن آزمودن امتحان کردن، آگاهی یافتن از چیزی یا خبری خبردارشدن
پیروی: به روش دیگری رفتن، خواربار داشتن
انگبین بر گرفتن (از کندو یا از درختان)، فربه شدن ستور
دارنده بخش، کسی که امور یک بخش را تحت نظر فرماندار اداره میکند
یاری ده، مدد کننده