- بحساب
- در شمار، در محاسبه
معنی بحساب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حسب، گوهرها
بیشمار بی اندازه، ناصحیح نادرست، بیهوده
کسی که در خرید وفروش با مردم درست نباشد
کسی که در داد و ستد با مردم راست و درست نباشد، آنکه بدهی خود را به موقع ندهد
حسب ها، شرفها، مفاخر اجدادی، جمع واژۀ حسب
شمار کننده
شمارش، رایشگری، شمارشگری
بر وفق، بر روش، بر طریقه
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
شمردن، شماره کردن، شماره، اندازه، در ریاضیات علمی که دربارۀ اعداد، ارقام و قواعد حسابداری بحث می کند
حساب جمّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
حساب جمّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
((حِ))
فرهنگ فارسی معین
شماره کردن، شماره، اندازه، دانش ریاضی، تخمین، برآورد، بدهی، قرض، کار خود را کردن متوجه خطر یا دشواری کار شدن، کار دست کسی بودن هوشیار بودن