جدول جو
جدول جو

معنی بحاکث - جستجوی لغت در جدول جو

بحاکث
شهرکی است (به ماوراءالنهر) و از آن کمانهای چاچی خیزد و جایی خرم است وبسیارنعمت و آبادان. (حدود العالم چ ستوده ص 117) ، منقطع و متجبب گردیدن شیر. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، تفتیش کردن کسی را یا چیزی را. (آنندراج). تفتیش کردن از کسی یا چیزی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ظاهر و نمایان گردانیدن و شورانیدن چیزی را. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بحاث
تصویر بحاث
بسیار بحث کننده، بسیار جوینده و کنجکاو
فرهنگ فارسی عمید
(بَ کِ)
نام موضعی است و بدون الف و لام بکار رود. (از منتهی الارب). گویند بلاکث وبرمه ’عرضی’ است عظیم از مدینه، و بلاکث در نزدیکی برمه قرار دارد. و برخی گویند بلاکث ’قارۀ’ عظیمی است در بالای ذی المروه. (از معجم البلدان) (از مراصد)
لغت نامه دهخدا
(بَحْ حا)
بسیار بحث کننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خبرجوینده. (مهذب الاسماء). و رجوع به بحث شود
لغت نامه دهخدا
(بَحْ حا)
نام مردی. (آنندراج) (منتهی الارب). نام یکی از صحابه است که در غزوۀ بدر حضور داشته. برخی او را نجات نوشته اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). واژه صحابی عنوان افتخارآمیزی برای مسلمانانی است که رسول خدا (ص) را درک کرده اند. این افراد معمولاً نخستین نسل مسلمانان را تشکیل می دهند و بسیاری از آنان از مبلغان اسلام در سایر سرزمین ها بوده اند. زندگی صحابه، الگوی عملی برای مسلمانان قرون بعد شد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحاث
تصویر بحاث
بسیار بحث کننده
فرهنگ لغت هوشیار