جدول جو
جدول جو

معنی بحاثه - جستجوی لغت در جدول جو

بحاثه
(بُ ثَ)
خاک بازیچۀ بحثه که کودکان بازند و برای یافتن مطلوب آن را کاوند و آن شبیه کوهاموی باشد یا همان کوهاموی است. (یادداشت مؤلف). خاک بازیچۀ بحثه که برای جستجوی مطلوب آن را کاوند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بحاث
تصویر بحاث
بسیار بحث کننده، بسیار جوینده و کنجکاو
فرهنگ فارسی عمید
(بَحْ حا)
لقب علی بن محمد راوی تقاسیم ابن حبان است که از زوزنی شنیده و زوزنی از ابن حبان که مصنف آن است. (منتهی الارب) (آنندراج). شاید این نسبت به جد او بحاث نام باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بُ / بَ / بِ ثَ)
یکی بغاث. (منتهی الارب). نر و ماده هر دو را گویند. (ناظم الاطباء) ، مرگ ناگهان کسی را فرا گرفتن. ناگهان مردن و فعل آن بصورت مجهول آید. (از دزی ج 1 ص 101)
لغت نامه دهخدا
(حِ ثَ)
تأنیث باحث. رجوع به باحث شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
احاثۀ ارض، زیر و بالا کرده جستن آنچه در آن است. (منتهی الارب). کندیده کردن زمین را برای چیزی، جمع واژۀ حدیث. روایات. آثار. اخبار، چیزهای نو.
- احادیث مرفوعه. رجوع به مرفوعه شود.
- احادیث موضوعه. رجوع به موضوعه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ثَ)
بازیچه ای است که کودکان بخاک بازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بحاثه. و رجوع به بحاثه شود
لغت نامه دهخدا
(بَحْ حا)
بسیار بحث کننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خبرجوینده. (مهذب الاسماء). و رجوع به بحث شود
لغت نامه دهخدا
(بَحْ حا)
نام مردی. (آنندراج) (منتهی الارب). نام یکی از صحابه است که در غزوۀ بدر حضور داشته. برخی او را نجات نوشته اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). واژه صحابی عنوان افتخارآمیزی برای مسلمانانی است که رسول خدا (ص) را درک کرده اند. این افراد معمولاً نخستین نسل مسلمانان را تشکیل می دهند و بسیاری از آنان از مبلغان اسلام در سایر سرزمین ها بوده اند. زندگی صحابه، الگوی عملی برای مسلمانان قرون بعد شد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحاث
تصویر بحاث
بسیار بحث کننده
فرهنگ لغت هوشیار