معنی بجمسن - جستجوی لغت در جدول جو
بجمسن
جنبیدن، آغاز تلاش و حرکت نمودن
ادامه...
جنبیدن، آغاز تلاش و حرکت نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بجوسن
کنکاش کردن، جستجو کردن، جویدن
ادامه...
کنکاش کردن، جستجو کردن، جویدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بدمسن
دمیدن
ادامه...
دمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
برمسن
از جای جستن به علت ترسیدن، فرار کردن
ادامه...
از جای جستن به علت ترسیدن، فرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بنمسن
شبیه بودن، خیال کردن، تصور کردن، به تصور آوردن، پنداشتن
ادامه...
شبیه بودن، خیال کردن، تصور کردن، به تصور آوردن، پنداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بیمسن
بیاموز
ادامه...
بیاموز
فرهنگ گویش مازندرانی
بمسن
بیاموز
ادامه...
بیاموز
فرهنگ گویش مازندرانی