نیکوحال باپیه شدن و شادمان گردیدن. (آنندراج) (منتهی الارب). نیکوحال گردیدن. دارای خصب و فراخی شدن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بجول. (منتهی الارب) شهرت با افتخار یافتن. (از دزی ج 1 ص 51). مفتخر بودن. و رجوع به بجول شود
نیکوحال باپیه شدن و شادمان گردیدن. (آنندراج) (منتهی الارب). نیکوحال گردیدن. دارای خصب و فراخی شدن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بجول. (منتهی الارب) شهرت با افتخار یافتن. (از دزی ج 1 ص 51). مفتخر بودن. و رجوع به بجول شود
استخوان شتالنگ که در میان بندگاه ساق پای می باشد و به تازی کعب می گویند. (برهان قاطع). بجول. بژل. بژول. (فرهنگ نظام). بچول. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). پژل. پژول. استخوان کعب که بدان بازی می کنند. (فرهنگ رشیدی). کعب. استخوان شتالنگ. (ناظم الاطباء) : چو شش بجل ز غمت مشت استخوان شده ام. اسدی (از فرهنگ ضیاء)
استخوان شتالنگ که در میان بندگاه ساق پای می باشد و به تازی کعب می گویند. (برهان قاطع). بجول. بژل. بژول. (فرهنگ نظام). بچول. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). پژل. پژول. استخوان کعب که بدان بازی می کنند. (فرهنگ رشیدی). کعب. استخوان شتالنگ. (ناظم الاطباء) : چو شش بجل ز غمت مشت استخوان شده ام. اسدی (از فرهنگ ضیاء)
منسوب به قبیلۀ بجیله. (از انساب سمعانی). منسوب به بجیله از طوایف یمن. و جریر بن عبداﷲ بجلی صحابی از آنهاست. (یادداشت مؤلف). منسوب به بجیله که قبیله ای است در یمن از اولاد معدبن عدنان. (منتهی الارب)
منسوب به قبیلۀ بجیله. (از انساب سمعانی). منسوب به بجیله از طوایف یمن. و جریر بن عبداﷲ بجلی صحابی از آنهاست. (یادداشت مؤلف). منسوب به بجیله که قبیله ای است در یمن از اولاد معدبن عدنان. (منتهی الارب)
حسن بجلی پیشوای طایفۀ بجیله بود. این طایفه در میان بربرهای مراکش زندگی می کنند. او در قرن 9 میلادی میزیست. (از اعلام المنجد). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 139 و یتیمه الدهر ج 3 ص 280 شود، فرج زنان. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (هفت قلزم) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شرمگاه زنان
حسن بجلی پیشوای طایفۀ بجیله بود. این طایفه در میان بربرهای مراکش زندگی می کنند. او در قرن 9 میلادی میزیست. (از اعلام المنجد). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 139 و یتیمه الدهر ج 3 ص 280 شود، فرج زنان. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (هفت قلزم) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شرمگاه زنان
فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز