- بجل
- بجول
معنی بجل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساغرگ
گرامی ارجمند گرامی ارج نهنده
جناح
زیر مفصل شانه و بازوی انسان وحیوان
زوج، صاحب
ملامت کردن کسی را
شکافتن چیزی
دلاور وبا قدرت ناچیز وفاسد گشتن چیزی ناچیز وفاسد گشتن چیزی
پیاز
گرفت و گیر، دو چیز که بر هم چسبند و در هم آویزند
ظاهر شدن، رویانیدن زمین گیاه را، سبز شدن شوره گیاه
نمناکی، تری
مرد خنده رو
آمیزش، غنیمت
ته مانده چیزهای بد و خراب
فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
بازوی انسان، عضوی از بدن پرندگان که با آن پرواز می کنند
شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد
یکی از 7 قطعه استخوان مچ پا که در فاصله بین دو قوزک پا قرار دارد. این استخوان را در تداول عوام استخوان قاب نامند بجل شتالنگ اشتالنگ قاب کعب اشتق
گروه انبوه، گز مازک میوه درخت گز گز مازگ ثمره الطرفاء
مگر، غیر
کاری که در موقع مناسب انجام گیرد، شایسته لایق درخور سزاوار. یا بجای... دربارهء... در حق، بعوض
بخیلی و منع کردن، امساک کردن
این واژه راعمید در پیوند باحلال تازی دانسته محمد معین آن را در فرهنگ فارسی خود نیاورده واژه نامه های تازی به گفته فراهم آورنده غیاث هیچ یک این واژه رانیاورده اند و به درستی نیز نشان داده است که این واژه همان بهل پارسی برابربا} رها کن و بگذر {است بهل
بابل
ستم کردن ستم
پس آینده، درآینده، دیررس
یوفه
آبی که از کلیه ها ترابد و در مثانه جمع گردد و بطور طبیعی دفع شود، ادرار
نفرین کردن، اندک و آسان ناچیز دوم شخص مفرد امر حاضر از هلیدن بگذار، آنکه بدهی خود را پرداخته یا حساب خویش را واریز کرده و مدیون نیست
با مهلت، دیرنده، تاخیر کننده باد گلو، آروغ
بخشش، عطا
جانشین، عوض کردن، تغییردادن
مقابل زن، وقتی که بالغ شده محتلم گردد یا از وقتی که متولد می شود اطلاق رجل بر آن گردد، به معنای مرد می باشد