ناحیه ای در اواسط سودان به مساحت 85000 هزارگز مربع واقع در جنوب دریاچۀ چاد. مردم این ناحیه را بجارمه گویند که حوالی 300 سال پیش بوسیلۀ قبائل فلبه اسلام پذیرفتند. (از اعلام المنجد). بقیرمی. بگیرمی
ناحیه ای در اواسط سودان به مساحت 85000 هزارگز مربع واقع در جنوب دریاچۀ چاد. مردم این ناحیه را بجارمه گویند که حوالی 300 سال پیش بوسیلۀ قبائل فلبه اسلام پذیرفتند. (از اعلام المنجد). بقیرمی. بگیرمی
سلیمان بن محمد بن عمر بجیرمی فقیه مصری، در سال 1131 هجری قمری در بجیرم از قرای غربی مصر بدنیا آمد و در خردی به قاهره رفت و درالازهر درس خواند و تدریس کرد. کتاب او: التجرید لنفع البعید در 4 جلد است که شرحی است بر منهج در فقه شافعی. در مصطبه نزدیک بجیرم بسال 1221 هجری قمری درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 391). کتاب دیگر او تحفهالحبیب علی شرح الحطیب است. (از معجم المطبوعات)
سلیمان بن محمد بن عمر بجیرمی فقیه مصری، در سال 1131 هجری قمری در بجیرم از قرای غربی مصر بدنیا آمد و در خردی به قاهره رفت و درالازهر درس خواند و تدریس کرد. کتاب او: التجرید لنفع البعید در 4 جلد است که شرحی است بر منهج در فقه شافعی. در مصطبه نزدیک بجیرم بسال 1221 هجری قمری درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 391). کتاب دیگر او تحفهالحبیب علی شرح الحطیب است. (از معجم المطبوعات)
حسین بن ابراهیم بن عامر بن ابی عجرم المقری الانطاکی العجرمی مکنی به ابوعیسی. از عبدالله بن محمد بن اسحاق و جز او روایت کند و ابوبکر بن المقری و دیگران از وی روایت دارند. (از اللباب ج 2 ص 123)
حسین بن ابراهیم بن عامر بن ابی عجرم المقری الانطاکی العجرمی مکنی به ابوعیسی. از عبدالله بن محمد بن اسحاق و جز او روایت کند و ابوبکر بن المقری و دیگران از وی روایت دارند. (از اللباب ج 2 ص 123)
از مردم هرات و از شعرای نیمۀ اول قرن دهم بود و اکثر اوقات در ماوراء النهر اقامت داشت. این رباعی از اوست: شوخی که نقاب از رخ خود برنگرفت جز جور و جفا طریق دیگر نگرفت گفتیم برافروز شبی شمع وصال افسوس که گفتیم بسی در نگرفت. و رجوع به مجالس النفایس ص 169 و فرهنگ سخنوران شود
از مردم هرات و از شعرای نیمۀ اول قرن دهم بود و اکثر اوقات در ماوراء النهر اقامت داشت. این رباعی از اوست: شوخی که نقاب از رخ خود برنگرفت جز جور و جفا طریق دیگر نگرفت گفتیم برافروز شبی شمع وصال افسوس که گفتیم بسی در نگرفت. و رجوع به مجالس النفایس ص 169 و فرهنگ سخنوران شود
مخفف بیرمی، که پارچۀابریشمی است چون مثقالی و آنرا سلطانی نیز گویند. (از فهرست دیوان البسۀ نظام قاری ص 197) : نسبت گونۀ والای بمی و برمی برخ لاله و گلبرگ طری نتوان کرد. نظام قاری. و رجوع به بیرمی شود
مخفف بیرمی، که پارچۀابریشمی است چون مثقالی و آنرا سلطانی نیز گویند. (از فهرست دیوان البسۀ نظام قاری ص 197) : نسبت گونۀ والای بمی و برمی برخ لاله و گلبرگ طری نتوان کرد. نظام قاری. و رجوع به بیرمی شود
بملایمت بارامی. یا بنرمی جواب دادن، بملایمت پاسخ گفتن: (خان و مان را لاله بر باد از عتابش میدهد گل بنرمی در صف خوبان جوابش میدهد) (واله هروی. آنندراج) یا بنرمی حرف زدن (سخن گفتن)
بملایمت بارامی. یا بنرمی جواب دادن، بملایمت پاسخ گفتن: (خان و مان را لاله بر باد از عتابش میدهد گل بنرمی در صف خوبان جوابش میدهد) (واله هروی. آنندراج) یا بنرمی حرف زدن (سخن گفتن)