جناالاحمر. مطرونیه. قطلف (قطلب). به لغت اندلس نام قطلب است. درختی که میوۀ آن سرخ رنگ است، از روی میل و رغبت. (ناظم الاطباء) ، بجان در مقام مضاف به کلمه دیگر، معنی قسم بجان و سوگند بجان میدهد: بجان تو ای خسرو کامران کجا بردم این خود بدل در گمان. فردوسی. بجان زریر آن نبرده سوار بجان گرانمایه اسفندیار. فردوسی. و رجوع به جان شود
جناالاحمر. مطرونیه. قطلف (قطلب). به لغت اندلس نام قطلب است. درختی که میوۀ آن سرخ رنگ است، از روی میل و رغبت. (ناظم الاطباء) ، بجان ِ در مقام مضاف به کلمه دیگر، معنی قسم بجان ِ و سوگند بجان ِ میدهد: بجان تو ای خسرو کامران کجا بردم این خود بدل در گمان. فردوسی. بجان زریر آن نبرده سوار بجان گرانمایه اسفندیار. فردوسی. و رجوع به جان شود
اندرون دهان. (اوبهی) (برهان قاطع). اندرون دهن. (شرفنامۀ منیری). درون دهان. لنبوس. آکپ. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : بی مدحت تو هر که دهان را بگشاید دندانش کند چرخ برون یک به یک از بج. شمس فخری.
اندرون دهان. (اوبهی) (برهان قاطع). اندرون دهن. (شرفنامۀ منیری). درون دهان. لنبوس. آکپ. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : بی مدحت تو هر که دهان را بگشاید دندانش کند چرخ برون یک به یک از بج. شمس فخری.
فرمانی است که داور برای آماده شدن ورزشکاران دو و میدانی و دوچرخه سواری میدهد و معمولا بعد از آن کلماتی نظیر (حاضر) یا (آماده) را نیز ذکر کند و سپس با دمیدن سوت یا شلیک تیرورزشکاران حرکت میکنند. فرمانی است در نظام که مافوق برای سر جای خود قرار گرفتن سربازان و آمادگی آنان دهد
فرمانی است که داور برای آماده شدن ورزشکاران دو و میدانی و دوچرخه سواری میدهد و معمولا بعد از آن کلماتی نظیر (حاضر) یا (آماده) را نیز ذکر کند و سپس با دمیدن سوت یا شلیک تیرورزشکاران حرکت میکنند. فرمانی است در نظام که مافوق برای سر جای خود قرار گرفتن سربازان و آمادگی آنان دهد