جدول جو
جدول جو

معنی بثاءه - جستجوی لغت در جدول جو

بثاءه
(بَ ءَ)
زمین نرم. (ناظم الاطباء). و رجوع به بثاء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ ءَ)
بک ء. (منتهی الارب). رجوع به بک یا بک شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جائی در سرزمین بنی سلیم. (ازمعجم البلدان) (از اقرب الموارد). ابوذؤیب گوید:
رفعت لها طرفی و قد حال دونها
رجال و خیل بالبثاء تغبر.
(از معجم البلدان).
نام آبی در دیار بنی سعد است و آن چشمه ای شیرین است که نخل ها را سیرآب کند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
زمین نرم. (آنندراج) (منتهی الارب). و مفرد آن بثاءه است. (از معجم البلدان) (منتهی الارب). زمین هموار نرم. (از اقرب الموارد). بثاءه. زمین نرم. (ناظم الاطباء). سرزمین نرم. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
کفتگی که به گوشت رسد و بس یا دردگینی استخوان و عیب آن بی شکستگی یا جداشدگی گوشت از استخوان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وثاء شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءَ)
بیماریی که در دوش شتر عارض شود و باعث لنگی آن گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سی / یَ فُ)
تیر زدن. (منتهی الارب). انداختن تیر و مثل آن
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اندک شیر شدن. (تاج المصادر بیهقی). کم شیر شدن. (منتهی الارب). و رجوع به بک ء شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ءَ)
سنه براءه، نام سال نهم از هجرت بزمان رسول صلی الله علیه وآله
لغت نامه دهخدا
(بِ ءَ)
اول هر چیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ ءَ)
سورۀ براءه، همان سورۀ توبه است و آن سورۀ نهم از قرآن کریم است، میان انفال و یونس. و بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز آن نیست
لغت نامه دهخدا
(بَ ءَ)
رجوع به برأت شود
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ ءَ)
کازۀ صیادان. ج، برء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پیدا و آشکار گردیدن. (از منتهی الارب). ظاهر و آشکار گردیدن. (از ناظم الاطباء). آشکار شدن. (از اقرب الموارد). بدوّ. بدو. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(بَ / بُ ءَ)
آغاز.
لغت نامه دهخدا
(بَ ءَ)
آغاز. (ناظم الاطباء). اول. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(ءَ)
نام محلی است در شعر، نام موضعی است ببلاد هذیل
لغت نامه دهخدا