جدول جو
جدول جو

معنی بتنسه - جستجوی لغت در جدول جو

بتنسه
می توانست
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
خرامیدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نرم و خوار گردیدن بخدمت و غیر آن. (منتهی الارب). خوار گردیدن آن مرد و نرم شدن بخدمت و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ نِ)
نام شهری در نزدیکی ساحل شرقی فرات که در زمان آمیانوس مارسلینوس مورخ، همه ساله در اوائل سپتامبر بازار بزرگی در آنجا تشکیل می شد و متاع چین و کالای هند در آنجا فراهم می آمد. (از ترجمه ایران در زمان ساسانیان کریستنس ص 148)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ / سِ)
دلتنگ و آزرده و پریشان خاطر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ساییده، داغ شده
فرهنگ گویش مازندرانی
توانستن
فرهنگ گویش مازندرانی