جدول جو
جدول جو

معنی بتریر - جستجوی لغت در جدول جو

بتریر
(بِ)
قلعه ای در حوالی مرسیۀ اندلس. (از معجم البلدان). ناظم الاطباء آن را قلعه ای از مضافات مرمیه دانسته است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
نخستین بر پیلو. بریره، یکی. (منتهی الارب). اولین چیزی که از میوۀ اراک آشکار میشود. (از اقرب الموارد). و رجوع به اراک و پیلو شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ترساننده را گویند. به عربی نذیر خوانندبا نون و دال نقطه دار. (برهان). ترساننده که به تازی نذیر گویند. (ناظم الاطباء). خود کلمه هم مصحف نذیراست. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به نذیر شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ری یَ)
گروهی از زیدیان منسوب به مغیره ابتربن سعد. (آنندراج). و ابتریه که نوشته شده ظاهراً غیرمشهور یا غلط باشد. (یادداشت مؤلف). اینان اصحاب بتیرالثومی هستند و با سلیمانیه هم عقیده اند. جز آنکه آنان تا عثمان بیشتر نپذیرند. (از تعریفات جرجانی). و رجوع به خاندان نوبختی عباس اقبال ص 249 و 251 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
بی شرم زبان دراز منهمک در گمراهی. مؤنث: بطریره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به بطریره شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
قصری نزدیک مرسیه. (دمشقی)
لغت نامه دهخدا
بنا بنقل یاقوت نوعی پرنده باشد. (دزی ج 1 ص 89)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
چیز. (از قطر المحیط) : ما اصبت منه تبریراً، نیافتم از وی چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تزکیه. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، نسبت دادن کسی را به برّ. (قطر المحیط) ، غلبه کردن، بواسطۀ سخن یا کار مطیع کردن، محقق کردن، آشکار کردن و ظاهر نمودن بیگناهی را. (ناظم اطباء)
لغت نامه دهخدا
(تْ یِ)
ترو. شهری است در آلمان، بر کنار رود موزل که 81700 تن سکنه دارد. در این شهر آثاری از ساختمانهای مخروب دورۀتسلط روم متعلق به قرن اول و کلیسای بزرگی متعلق به قرن 14- 11 میلادی وجود دارد. این شهر در قرون وسطا مرکز یک مطران انتخابی بوده است. و رجوع به ترو شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
ابومحمد مسلمه بن محمد بتری اندلسی از روات بود. (از معجم البلدان) ، آزار یافتن از بدهضمی طعام و تهوع داشتن. (ناظم الاطباء). روات در تاریخ علم حدیث اسلام اهمیت بسیاری دارند، زیرا بدون وجود آنان، روایت های نبوی و اهل بیت (ع) نمی توانستند به نسل های بعدی منتقل شوند. این افراد به طور مستقیم یا از طریق واسطه ها، به جمع آوری و انتشار روایت های پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه پرداخته اند. نقش این روات در حفظ و گسترش اسلام و تعلیمات پیامبر (ص) انکارناپذیر است.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
بطر. بطری. شیشۀ شراب و امثال آن. (یادداشت مؤلف) ، آنچه برکشیده شود از موی و پر مرغ و پشم و مانند آن. ج، بتک (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، تاریکی شب. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ / بَتْ تَ)
بدتری. بتّری:
وگر بگذرد آن هم از بتریست
بر آن زندگانی بباید گریست.
فردوسی.
مباشید گستاخ با این جهان
که از بتری دارد اندر نهان.
فردوسی.
تا همی گفتم باشد که نکو گردد کار
کار من بر بتری بود و دل من بگمان.
فرخی، آزار یافتن از بدهضمی طعام و تهوع داشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
ابن الخضیر همدانی. یکی از شهدای کربلا بروز عاشورا در رکاب حسین بن علی علیهم االسلام، و او اول کسی است که بعد از حر شهید شد. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 215)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بتری
تصویر بتری
بد تری، بدتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطریر
تصویر بطریر
بی حیا، شلوغ کن، هیاهو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطریر
تصویر بطریر
((بِ))
مردم بی شرم زبان دراز منهمک در گمراهی
فرهنگ فارسی معین
دره و گوسفند سرایی در کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کوهستان غرب چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی