جدول جو
جدول جو

معنی ببردو - جستجوی لغت در جدول جو

ببردو
(پَ دَ / دِ)
که چون ببر دود. تنددو. تندخیز:
شیرگام و پیل زور و گرگ پوی و گورگرد
ببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
چوبی را گویندکه در زیر درخت میوه دار گذارند تا از سنگینی میوه نکشند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). چوبی که در زیر درخت میوه دار برپا دارند تا بر آن تکیه کرده و نشکند. (ناظم الاطباء). دعمه. (السامی فی الاسامی) (منتهی الارب). رجوع به شعوری ج 2 ورق 188 شود. چوبی که زیر شاخۀ درخت پربار که از گرانی میوه خم شده است برای نگهداری شاخه میگذارند.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان کاریز نو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنۀ آن 515 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، درماندن در جواب، برفتار اسب تاتاری رفتن. (منتهی الارب) ، سنگین شدن مرد. و اشتقاق برذون از این کلمه است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
درتداول گناباد ابزار گندم کوبی است که بگاو می بندند وروی ساقه های گندم بحرکت می آورند تا گندم از کاه جداشود. جنجل. (منتهی الارب) (یادداشت آقای گنابادی)
لغت نامه دهخدا
چوبی که در زیر درخت میوه دار گذارند تا از سنگینی میوه نشکند، داربست
فرهنگ لغت هوشیار