جدول جو
جدول جو

معنی باکور - جستجوی لغت در جدول جو

باکور
(ماده نر) نوبر نو باوه زود رس
تصویری از باکور
تصویر باکور
فرهنگ لغت هوشیار
باکور
(پسرانه)
شمال (نگارش کردی: باکور)
تصویری از باکور
تصویر باکور
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ماده نر) نوبر نو باوه زود رس اول هر چیز، میوه نورس نوبر، جمع باکورات بواکیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکوره
تصویر باکوره
میوۀ نارس، میوۀ نورسیده، نوبر، اول چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکوره
تصویر باکوره
((رِ یا رَ))
اول هر چیز، میوه نورس، نوبر، جمع باکورات. بواکیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
حاصلخیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باسور
تصویر باسور
پارسی تازی شده بازور (پالایش زبان فارسی) از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازور
تصویر بازور
باقوت با نیرو نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکوت
تصویر باکوت
(دخترانه)
میوهایی که توسط باد ریخته باشد (نگارش کردی: باکوت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باشور
تصویر باشور
(پسرانه)
جنوب (نگارش کردی: باشور)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازور
تصویر بازور
(دخترانه)
نام پرندهایی کوچک خاکستری رنگ (نگارش کردی: بازر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارور
تصویر بارور
میوه دار (درخت) میوه دهنده ثمر دهنده ثمر دهنده مثمر بارآور برور
فرهنگ لغت هوشیار
داغروزان از نوزدهم مرداد تا بیست و ششم همان ماه که گرم ترین روزهای سال خورشیدی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
باردار، بار دهنده، میوه دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحور
تصویر باحور
سختی گرما در تابستان، گرمای سخت تموز، بخاری که در هوای گرم از زمین بلند می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحور
تصویر باحور
بخاری را گویند که در هوای گرم از زمین برخیزد، گرمای سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
((وَ))
بارآور، مثمر، ثمر دهنده، میوه دار (درخت)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باسور
تصویر باسور
نوعی از بیماری مقعد و بینی، جمع بواسیر (مفرد کم استعمال است)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
Fertile, Fruitful, Prolific
دیکشنری فارسی به انگلیسی
плодородный , плодотворный , плодовитый
دیکشنری فارسی به روسی
fruchtbar, produktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
родючий , плідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
żyzny, owocny, płodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
肥沃的 , 富饶的 , 多产的
دیکشنری فارسی به چینی
fértil, frutífero, prolífico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
fertile, fruttifero, prolifica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
fértil, fructífero, prolífico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
fertile, fructueux, prolifique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
อุดมสมบูรณ์ , ให้ผล
دیکشنری فارسی به تایلندی
خصيبٌ , مثمرٌ , غزيرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
उर्वर , फलदायी , फलदायक
دیکشنری فارسی به هندی
פורה , פורה , פורה
دیکشنری فارسی به عبری
肥沃な , 実り豊かな , 多作な
دیکشنری فارسی به ژاپنی