جدول جو
جدول جو

معنی باکلک - جستجوی لغت در جدول جو

باکلک
گیاهی خودرو شبیه به باقلا که کوچکتر از آن است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالک
تصویر بالک
(پسرانه)
استخوان کتف، نام کوهی در کردستان، نام منطقه ایی در کردستان، نام قبیله ایی در کردستان، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: بالک)
فرهنگ نامهای ایرانی
(لَ)
دهی از بخش ارکواز شهرستان ایلام در 6 هزارگزی شمال خاور قلعه دره که 335 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
از با+ کله، سر، در تداول عامه، عاقل. پیش بین. بسیار خردمند. باعقل. با سیاست خوب. (یادداشت مؤلف). بامغز. و رجوع به کله شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
میوه ای است مغزدار که آنرا ’ون’ گویند و ترکان، چتلاقوچ و عربان، حبهالخضراء خوانند. (برهان). بن کوهی است و آن حبه ای است سبز و کوچک و آنرا انجکک نیز گویند و ترکان آنرا چتلاقوج و عربان، حبهالخضرا و بهندی، قهوه خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). بن و میوۀ درخت بنه:
مرغ چنان بوکلک دهانش به تنگی
در گلوی او چگونه گنجدمعبد.
منوچهری.
نخوری انجکک و بوکلک بی حاصل
تا به ریش خود و یاران نکنی تف بسیار.
بسحاق اطعمه.
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد در 15 هزارگزی شمال باختر شمال شهرکرد و 9 هزارگزی چالشتر به شهرکرد واقع است. کوهستانی و معتدل است و 1055 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. از صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی معمول است. و راههای فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
به هندی اسفناج را گویند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
یکی از دهستانهای بخش مریوان شهرستان سنندج. این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع و محدود است از شمال بدهستان سرشیو، از جنوب به بخش اورامان، از خاور به دهستان کلاترزان و از باختر به دهستان ویسۀ مریوان. موقعیت طبیعی دهستان کوهستانی و جنگلی و سردسیر است. آب قراء آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن جنگلی مانند مازوج، کلکاف، گزنگبین است. دهستان بالک از 23 آبادی تشکیل شده، سکنۀ آن در حدود 4400 تن است، مرکز دهستان ده بالک و قراء مهم آن بشرح زیر است: دری، خیرآباد، چور، بیژن آباد، دگاشیخان، لنج آباد، نبله. راه فرعی اتومبیل رو مریوان به رزآب از کنار آبادیهای ریخلان، کال پائین و دگاشیخان این دهستان میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام ده مرکزی دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج که در 11 هزارگزی جنوب خاوری دژ شاهپور و 5 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به رزاب واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 540 تن سکنه، آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و مختصری حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است. از پل چوبی جنوب برقلعه ممکن است اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران که 23 تن جمعیت دارد. راه آن مالرو است و از طریق مجیدیه میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، بالدار. صاحب بال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام سکۀ نقره که در مصر بسال 1238 هجری قمری رایج بود و ارزش آن 6 قروش بود. (از النقود العربیه ص 139). و رجوع به فهرست همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(قِ / قَ)
دهی است از دهستان بانمک بخش اهرم شهرستان بوشهر. در 12000گزی باختری اهرم و خاور کوه قلانک واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر مالاریائی است. 795 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باکل
تصویر باکل
فرانسوی گل کمر (جواهرات سلطنتی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
باقلا
فرهنگ گویش مازندرانی
نردبان، اهرم چوبی، چوبی که در جلوی خیش قرار دارد و طناب.، بانکه، غرابه ی شیشه ای یا کوزه ی گلی سرپهن، نرده محافظ
فرهنگ گویش مازندرانی