معنی باژیر - جستجوی لغت در جدول جو
باژیر
(دخترانه)
شهر (نگارش کردی: باژر)
شهر (نگارش کردی: باژر)
تصویر باژیر
فرهنگ نامهای ایرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر باژار
باژار
(پسرانه)
شهرک، بازار، مکان داد و ستد (نگارش کردی: باژار)
شهرک، بازار، مکان داد و ستد (نگارش کردی: باژار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر باپیر
باپیر
(پسرانه)
پدر بزرگ، کنایه از دانای کهنسال، تخلص شاعر کرد باپیر دینوری، (نگارش کردی: باپیر)
پدر بزرگ، کنایه از دانای کهنسال، تخلص شاعر کرد باپیر دینوری، (نگارش کردی: باپیر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر بآژیر
بآژیر
((بِ))
با احتیاط، دوراندیش
با احتیاط، دوراندیش
فرهنگ فارسی معین
تصویر بایر
بایر
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بایر
بایر
ویران، خراب، فاسد، زمینی که در آن زراعت نکنند
ویران، خراب، فاسد، زمینی که در آن زراعت نکنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اژیر
اژیر
هوشمند، زیرک، آژیر
هوشمند، زیرک، آژیر
فرهنگ فارسی معین
تصویر بایر
بایر
((یِ))
خراب، لم یزرع
خراب، لم یزرع
فرهنگ فارسی معین