جدول جو
جدول جو

معنی باوک - جستجوی لغت در جدول جو

باوک
نام دهی است در یک فرسنگی ابرقوه. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باهک
تصویر باهک
(پسرانه)
نام جد آذرباد ماراسپند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باور
تصویر باور
(دخترانه و پسرانه)
مرز میان دو کشتزار (نگارش کردی: باوهر)، مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یایقین انسان می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راوک
تصویر راوک
(دخترانه)
راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بابک
تصویر بابک
(پسرانه)
باباک، پدر غنی، حاکم ایل، پدر کوچک، نام پیشوای خرم دینیان، استوار، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبد معبد آناهیتا، پدر اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعرکرد علی اصغر سریری (نگارش کردی: بابهک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باپوک
تصویر باپوک
(پسرانه)
کولاک (نگارش کردی: باپک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باشوک
تصویر باشوک
(پسرانه)
نوعی پرنده شکاری (نگارش کردی: باشوک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالک
تصویر بالک
(پسرانه)
استخوان کتف، نام کوهی در کردستان، نام منطقه ایی در کردستان، نام قبیله ایی در کردستان، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: بالک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بامک
تصویر بامک
(دخترانه)
بامداد، صبح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باوا
تصویر باوا
(پسرانه)
بابا (نگارش کردی: باوا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارک
تصویر بارک
باریک، نازک، کم پهنا، کم قطر، دقیق، لاغر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاوک
تصویر لاوک
ظرف بزرگی که در آن خمیر کنند، تغار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسک
تصویر باسک
خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه، برای مثال ای برادر بیار کاسۀ می / چند باسک زنم ز خواب و خمار (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باهک
تصویر باهک
شکنجه، آزار، برای مثال دلمان چو آب بادی، تنمان بهار بادی / از بیم چشم حاسد، کش کرده باد باهک (ابوشعیب - شاعران بی دیوان - ۱۶۶)، مردمک چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابک
تصویر بابک
عنوان احترام آمیز و مهربانانۀ فرزند به پدر، پدر جان، برای مثال یک بار طبع آدمیان گیر و مردمان / گر آدم است بابت و فرزند بابکی (اسدی - لغت نامه - بابک)، پرورش دهنده، تربیت کننده، امین، استوار، درستکار
فرهنگ فارسی عمید
(مُ وِ)
خلیط در همسایگی و صحبت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) (از تاج العروس ج 7 ص 113)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی از دهستان سیلاخوربخش الیگودرز بروجرد واقع در جنوب باختری الیگودرز. سکنۀ آن 896 تن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنوک
تصویر بنوک
گرمی از شعف و خوشحالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بضوک
تصویر بضوک
شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راوک
تصویر راوک
شراب صاف و لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتک
تصویر باتک
شمشیر برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارک
تصویر بارک
کاهیده بارک الله آفرین زه باریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابک
تصویر بابک
پدر (بتحبیب) : (پسر گفتش ای بابک نامجوی، یکی مشکلت می بپرسم بگوی) (بوستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوی
تصویر باوی
گوشه ایست در دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوه
تصویر باوه
نو رسیده، نوباوه، تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوک
تصویر بیوک
ترکی بزرگ بزرگ مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
بنگاه صرافی دولتی یا شخصی که اشخاص پولهای خود رابامانت میگذارند فرانسوی بانک بایگ بنگاهی اقتصادی ملی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آن بامانت سپارند و در موقع لزوم با صدور چک از پول خود برداشت کنند و همچنین در مقابل تضمین اعتباری پیدا کنند و بهنگام ضرورت وام گیرند، نوعی از بازی ورق، پولی که در بازی بانک در میان نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسک
تصویر باسک
دهن دره، خمیازه خمیازه خامیازه دهان دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغک
تصویر باغک
باغ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باعک
تصویر باعک
نابخرد بی خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهک
تصویر باهک
اذیت، شکنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باور
تصویر باور
تصدیق سخن، قبول داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکوک
تصویر بکوک
ظرف به شکل حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باور
تصویر باور
اعتماد، ایمان، یقین، عقیده
فرهنگ واژه فارسی سره