- باوه
- نو رسیده، نوباوه، تازه
معنی باوه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کند هوشی
اعتماد، ایمان، یقین، عقیده
آنورگور، فاصله
موضوع، مورد
گیشه
نافرمانی
نگریستن، نگهبانی
نارسیده کال
انتظار کردن و نگهبانی نمودن
زن شوهر مرده
بال کوچک
یکی از پرندگان شکاری که جثه اش کوچک است و درازیش حداکثر تا 30 سانتیمتر میرسد. رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کره زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است. این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باشه فلک
واحد طول و آن معادلست با: اندازه سر انگشتان تا آرنج، اندازه گشادگی دو دست چون از هم بگشایند، مقداری از دست ما بین سر انگشت کوچک و انگشت شست وجب شبر، یک بند انگشت
میدان
بازو، چوبدستی کلفت که شبانان و شتر بانان بر دست گیرند چوبدست ضخیم
گوشه ایست در دستگاه همایون
تصدیق سخن، قبول داشتن
موی زهار
چوبدستی قطور
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مرز میان دو کشتزار (نگارش کردی: باوهر)، مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یایقین انسان می شود
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری ایرانی در زمان ضحاک و برپادارنده پرچم ایران (درفش کاویانی) و رهبر قیام علیه ضحاک ماردوش
پسری، فرزند خواندگی خرمن غله و کاه و غیره
قاعده و قانون
کاسه پشت لاک پشت سنگ پشت
میان راه
دریچه، روزنه بزرگ، بادگیر روزن، پیش در، گیشه
شراب و می را گویند