- بالک (پسرانه)
- استخوان کتف، نام کوهی در کردستان، نام منطقه ایی در کردستان، نام قبیله ایی در کردستان، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: بالک)
معنی بالک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهتابی، ایوانچه، ایوان کوچک جلو عمارت
بطور کلی، یکسره، تماماً
ازملک
ایوان
ایوان نرده دار کوچک جلو ساختمان، سالن فوقانی در سینما، تئاتر یا مجالس قانون گذاری که مشرف به طبقۀ پایین است
((کُ))
فرهنگ فارسی معین
ایوان، مهتابی، طبقه بالای تئاتر یا سینما، ایوان کوچک جلوی کاشانه، ایوانک (واژه فرهنگستان)
تماماً، کلاً، همگی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ارباب، از نامهای خداوند، آنکه دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است
بلوغ
گیاهی از تیره اسفناجیان که در بیابان های خشک روید و شاخه های بسیار دارد و دارای دانه های دو شاخ است که باد آنرا باسانی از جا میکند
بلارک
تریز جامه، گرهی که در زیر بغل مردم بهم رسد و دیر پخته شود عروسک
ترکی نورده (قباله) منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. بیل کوچک، نوعی پیکان شبیه بیل کوچک پیکان شکاری، تیر دو شاخه
بنگاه صرافی دولتی یا شخصی که اشخاص پولهای خود رابامانت میگذارند فرانسوی بانک بایگ بنگاهی اقتصادی ملی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آن بامانت سپارند و در موقع لزوم با صدور چک از پول خود برداشت کنند و همچنین در مقابل تضمین اعتباری پیدا کنند و بهنگام ضرورت وام گیرند، نوعی از بازی ورق، پولی که در بازی بانک در میان نهند
کفش، پاپوش چرمی
کهن، کهنه، پوسیده
بال کوچک
آزخ ازخ زگیل
محفظه کروی شکل تو خالی از پارچه یا چرم، بال
رسا، کافی، بسنده، رسنده، بحد بلوغ رسیده
بالش کوچک. بالشتک
بالشت، تکیه که زیر سر نهند، تکیه گاه
زمین مرده چور (گویش گیلکی)
فرانسوی پروشت وشتن (رقص) نرم چون پرواز یکی از هنرهای ترکیبی و آن تجسم و نمایش یک موضوع است بوسیله نوعی رقص علمی و حرکات مشکل همراه با موزیک
فراز، زبر، فوق، مقابل زیر
فرانسوی گل کمر (جواهرات سلطنتی ایران)
دهن دره، خمیازه خمیازه خامیازه دهان دره
باغ کوچک
نابخرد بی خرد
اذیت، شکنجه