جدول جو
جدول جو

معنی بالویی - جستجوی لغت در جدول جو

بالویی
منسوب به بالویه خاندانی معروف، (از لباب الانساب ج 1 ص 92)، و رجوع به بالوی شود، راهی شدن، روانه شدن، به حرکت آمدن
لغت نامه دهخدا
بالویی
عبداﷲ بن احمد بن عبداﷲ بن بالویه، ابومحمد بالویی، مجتهدی صالح بود که از ابوبکر محمد بن اسحاق بن خزیمه و دیگران روایت کسب کرد و بسال 378 هجری قمری درگذشت، (از لباب الانساب ج 2 ص 92)
ابوالحسن عبدالواحد بن محمد بن احمد بن بالویه، معروف به بالویی نیشابوری که در رجب سال 378 هجری قمری درگذشت، (از لباب الانساب ج 2 ص 92)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالوی
تصویر بالوی
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالویز
تصویر بالویز
(پسرانه)
سفیر (نگارش کردی: باوز)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
تحقیق و پرسش از متهم یا مظنون دربارۀ موضوع اتهام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحوری
تصویر باحوری
روز بسیار گرم، شدت گرمای تموز
فرهنگ فارسی عمید
باکوی، منسوب است به باکو که یکی از بلاددربند خزران است نزدیک شروان، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
نام یکی ازبزرگان عهد خسرو پرویز، (لغات شاهنامۀ ولف ص 41)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به بالویه که نام خاندانی از محدثان است، (از انساب سمعانی)، و رجوع به بالویی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به لالویه، رجوع به لالویه شود
لغت نامه دهخدا
شیخ حامد بن حاج عبدالفتاح بالوی، او راست: زبده العرفان فی وجوه القرآن، در تعریف علم قرآن یا قراآت ده گانه، که در 1252 هجری قمری چاپ شده است، (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
منسوب ببالا، رجوع به بالا شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نامی از نامهای ایرانی. (یادداشت مؤلف). و ظاهراً همان بالوی است
لغت نامه دهخدا
در تداول بنایان و سفال گران قسمی تنبوشه که قسمتی از آن افقی و قسمتی عمودی است، (یادداشت مؤلف)، کم کم:
بنای طاقت من گر چه بود از بیستون افزون
به بازی بازی آخر پایمال نی سواران شد،
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ابوالحجاج خارجه بن مصعب بن خارجۀ ضبعی بالوجی از رواه بود، پدر وی ابومصعب در جنگ صفین با علی بود و شهادت یافت و خارجه قتاده بن دعامه را دریافت، او از یونس بن یزید روایت کرده است، (از لباب الانساب ج 1 ص 92) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن محمد بن بالویه بیهقی. ابوالعباس بالویه. از رواه بود. در تاریخ بیهق آمده است: در این ناحیت (بیهق) وقفی است منسوب به بالویه، مولد او از مزینان بوده است و او را از محمد بن اسحاق بن خزیمه روایت باشد. او از ابوالعباس محمد بن شاذان و او از عمر بن زراره و او از اسماعیل بن ابراهیم بن علی بن کیسان و او از ابی ملیکه و او از ابن عباس روایت کرد که: ’کل صلوه لایقراء فیها فاتحه الکتاب فلاصلوه الا صلوه وراء الامام’ هر نمازی که در آن سورۀفاتحه خوانده نشود نماز نیست، مگر نمازی که پشت سر امام خوانده شود. (از تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 160)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
پرستو. ابابیل. بالوایه. (آنندراج). چلچله. مرغ بهشتی. (ناظم الاطباء). رجوع به بالوایه شود، آراسته، خوبی. نیکوئی. (برهان) (آنندراج) ، زیبا. گویند مردی براه است. (فرهنگ اسدی) ، آراستگی، برازش، برازیدن. (برهان) (آنندراج). بر راه کسی که در راه (مستقیم) است. (فرهنگ فارسی معین).
- سربراه، مطیع. بی سرکشی و طغیان، بجا. مناسب. بموقع، نیکو. شایسته. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
منسوب به بالوز، نام دهی در سه فرسنگی نسا، (از لباب الانساب ج 1 ص 92) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ابوالعباس حسن بن سفیان بن عامربن عبدالعزیز بن نعمان بن عطاء شیبانی نسوی، در زمان خود در حدیث پیشوا بود، در سال 303 هجری قمری درگذشت و قبر او در بالوز معروف است، (از لباب الانساب ج 1 ص 92) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
منسوب به دهی از قرای سرخس که بالوجوزجان باشد، (از لباب الانساب ج 1 ص 91) (از معجم البلدان)، پیرگشته، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باروتی
تصویر باروتی
ترکی پارسی گندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
پرس و جو از متهم، استنطاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
نقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
تفتیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
واگویش
فرهنگ واژه فارسی سره
زبرین، فرازین، فوقانی
متضاد: زیرین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
Inquisition, Interrogation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fertility, Fruitfulness, Prolificacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
инквизиция , допрос
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باروری
تصویر باروری
фертильность , плодородие , плодовитость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
Inquisition, Verhör
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fruchtbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
інквізиція , допит
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باروری
تصویر باروری
родючість , родючість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inkwizycja, przesłuchanie
دیکشنری فارسی به لهستانی