جدول جو
جدول جو

معنی بالعکس - جستجوی لغت در جدول جو

بالعکس
بر عکس، برخلاف
تصویری از بالعکس
تصویر بالعکس
فرهنگ لغت هوشیار
بالعکس
وارون، واژگونه
تصویری از بالعکس
تصویر بالعکس
فرهنگ واژه فارسی سره
بالعکس
((بِ لْ عَ))
برعکس، به عکس
تصویری از بالعکس
تصویر بالعکس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالعرض
تصویر بالعرض
به فتاد به تاور (عرض برهان) بعرض بوسیله عرض مقابل. بالذات: (حرکت بالعرض)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تراز، ترازو، ترازباری زبانزد ورزشی، تراز باری زبانزد ساختمانی نگاهداشتن بدن در حالات مختلف در روی دست با حفظ تعادل، تعادل و توازن بین عناصر و عوامل یک اثر هنری، موازنه دارایی و بدهی تعادل میان وام و اعتبار. سنجیدن عملیات خرید و فروش ظرف یکسال، بیلان عملیات تجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالانس
تصویر بالانس
نگه داشتن بدن در حالات مختلف در روی دست با حفظ تعادل خود، بررسی تعادل توزیع وزن چرخ خودرو به کمک دستگاه های مخصوص و تنظیم آن به کمک وزنه های سربی، دستگاهی که به این منظور مورد استفاده قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالانس
تصویر بالانس
تعادل، دستگاهی برای اندازه گیری جرم یا وزن، ترازو (واژه فرهنگستان)، حالتی در یک واکنش شیمیایی که در آن واکنش دهنده ها و فرآورده های واکنش از قوانین پایستگی جرم و بار پیروی کنند، موازنه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلعوس
تصویر بلعوس
زن احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالیک
تصویر بالیک
کفش، پاپوش چرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالوس
تصویر بالوس
کافور مغشوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکن
تصویر بالکن
مهتابی، ایوانچه، ایوان کوچک جلو عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکل
تصویر بالکل
بطور کلی، یکسره، تماماً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکا
تصویر بالکا
ازملک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالشک
تصویر بالشک
بالش کوچک. بالشتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برعکس
تصویر برعکس
واژگونه، وارونه، واژگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بالکن
تصویر بالکن
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از با عک
تصویر با عک
نادان، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برعکس
تصویر برعکس
برخلاف، بالعکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برعکس
تصویر برعکس
به عکس، برخلاف مثلاً فکر نکن آدم خوبی است، برعکس خیلی هم شیاد است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالکن
تصویر بالکن
ایوان نرده دار کوچک جلو ساختمان، سالن فوقانی در سینما، تئاتر یا مجالس قانون گذاری که مشرف به طبقۀ پایین است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نالکس
تصویر نالکس
سر دیوار و کنگره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکن
تصویر بالکن
((کُ))
ایوان، مهتابی، طبقه بالای تئاتر یا سینما، ایوان کوچک جلوی کاشانه، ایوانک (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برعکس
تصویر برعکس
((بَ عَ))
برخلاف، به عکس آن چه گفته شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالشک
تصویر بالشک
بالش کوچک، بالشچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالکل
تصویر بالکل
تماماً، کلاً، همگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالوس
تصویر بالوس
کافوری که آن را با چیزی شبیه کافور مخلوط کرده باشند، کافور مغشوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برعکس
تصویر برعکس
Conversely, Oppositely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
наоборот , противоположно
دیکشنری فارسی به روسی
umgekehrt, entgegengesetzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
навпаки , протилежно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
inversamente, de forma oposta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
al contrario, oppostamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
inversamente, de manera opuesta
دیکشنری فارسی به اسپانیایی