بالا، بالاذ، بالاذه، پالا، پالاد، پالاده، اسب جنیبت را گویند، (آنندراج)، اسب جنیبت باشد که در پیش برند و یا در دنبال آورند و آنرا کوتل نیز گویند، (فرهنگ اوبهی)، اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد، (برهان قاطع)، جنیبت، (صحاح الفرس)، یدک، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 198)، کتل، (فرهنگ خطی)، جنیبت بود، بارگی، (فرهنگ اسدی)
بالا، بالاذ، بالاذه، پالا، پالاد، پالاده، اسب جنیبت را گویند، (آنندراج)، اسب جنیبت باشد که در پیش برند و یا در دنبال آورند و آنرا کوتل نیز گویند، (فرهنگ اوبهی)، اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد، (برهان قاطع)، جنیبت، (صحاح الفرس)، یدک، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 198)، کتل، (فرهنگ خطی)، جنیبت بود، بارگی، (فرهنگ اسدی)
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، پالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام، برای مثال به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز / به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه (رودکی - ۵۱۰)
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، پالار، پالاری، بالاگَر، حَمّال، سَراَنداز، اِفرَسب، فَرَسپ، داربام، برای مِثال به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز / به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه (رودکی - ۵۱۰)
اسب جنیبتی را گویند، (هفت قلزم)، اسب یدک، (فرهنگ ضیاء)، جنیبت باشد، (فرهنگ اسدی)، اسب یدکی، (فرهنگ شعوری ج ص 156)، بالا، بالای، بالاده، بالاذ، پالاد، پالاده، پالای: من رهی پیر وسست پای شدم نتوان راه کرد بی بالاد، فرالاوی (از فرهنگ اسدی)، و رجوع به بالاده و بالاذ شود
اسب جنیبتی را گویند، (هفت قلزم)، اسب یدک، (فرهنگ ضیاء)، جنیبت باشد، (فرهنگ اسدی)، اسب یدکی، (فرهنگ شعوری ج ص 156)، بالا، بالای، بالاده، بالاذ، پالاد، پالاده، پالای: من رهی پیر وسست پای شدم نتوان راه کرد بی بالاد، فرالاوی (از فرهنگ اسدی)، و رجوع به بالاده و بالاذ شود
شیخ حامد بن حاج عبدالفتاح بالوی، او راست: زبده العرفان فی وجوه القرآن، در تعریف علم قرآن یا قراآت ده گانه، که در 1252 هجری قمری چاپ شده است، (از معجم المطبوعات)
شیخ حامد بن حاج عبدالفتاح بالوی، او راست: زبده العرفان فی وجوه القرآن، در تعریف علم قرآن یا قراآت ده گانه، که در 1252 هجری قمری چاپ شده است، (از معجم المطبوعات)
دهی است از دهستان ده بالا بخش خاش شهرستان زاهدان که در 13 هزارگزی شمال خاوری خاش بر کنار راه فرعی گزو به خاش در جلگه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای گرم معتدل و 200 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و پنبه و شغل مردمش زراعت و گله داری است. اهالی آن از طایفۀ شهنوازی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان ده بالا بخش خاش شهرستان زاهدان که در 13 هزارگزی شمال خاوری خاش بر کنار راه فرعی گزو به خاش در جلگه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای گرم معتدل و 200 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و پنبه و شغل مردمش زراعت و گله داری است. اهالی آن از طایفۀ شهنوازی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
الکساندر، از امرای دولت سلوکی که مدتها با دمتریوس سلوکی منازعه و اختلاف داشت، رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2229 شود، پاره از چوب، (آنندراج)، درخت سطبر، (آنندراج)، و نیز رجوع به بالار و بالاگر شود
الکساندر، از امرای دولت سلوکی که مدتها با دمتریوس سلوکی منازعه و اختلاف داشت، رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2229 شود، پاره از چوب، (آنندراج)، درخت سطبر، (آنندراج)، و نیز رجوع به بالار و بالاگر شود
شاه تیر را گویند و آن چوب بزرگ است که هر دو سر آن بر بالای دیوار عمارت باشد و سر چوبهای دیگر را بر بالای آن گذارند، (برهان قاطع)، آن دار باشد که بدو خانه ها پوشند، فرسب باشد، (فرهنگ اسدی)، تیر سقف که فرسب و فلوزه هم گویند، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 161)، شه تیر، (فرهنگ جهانگیری)، شاه تیر بزرگ و آنرا باکر و بالال نیز گفته اند، (از آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، فرسب که بدان بام خانه پوشند، (شرفنامۀ منیری)، حمال، فرسبی است یعنی چوبی است که بام خانه را بدو پوشند و بعضی آنرا فلوزه گویند، (فرهنگ اوبهی)، شاه تیر و حمال عمارت، (ناظم الاطباء) : به چشمت اندر بالار ننگری تو بروز به شب بچشم کسان اندرون ببینی کاه، رودکی (از فرهنگ اسدی)، نتوانم این دلیری من کردن زیرا که خم بگیرد بالارم، ابوالعباس (از اسدی)، نهاد از کمین سرکه سالار بود عمودش ز پولاد بالار بود، اسدی، ... کون تو ندارم خیز و بالا راست کن ... کون خویش خواهی چنگ دربالار زن، سوزنی، عارضه، چوب بالای در که در بر آن گردد و کرانه و پشتیبان در و بالار، (منتهی الارب)
شاه تیر را گویند و آن چوب بزرگ است که هر دو سر آن بر بالای دیوار عمارت باشد و سر چوبهای دیگر را بر بالای آن گذارند، (برهان قاطع)، آن دار باشد که بدو خانه ها پوشند، فرسب باشد، (فرهنگ اسدی)، تیر سقف که فرسب و فلوزه هم گویند، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 161)، شه تیر، (فرهنگ جهانگیری)، شاه تیر بزرگ و آنرا باکر و بالال نیز گفته اند، (از آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، فرسب که بدان بام خانه پوشند، (شرفنامۀ منیری)، حمال، فرسبی است یعنی چوبی است که بام خانه را بدو پوشند و بعضی آنرا فلوزه گویند، (فرهنگ اوبهی)، شاه تیر و حمال عمارت، (ناظم الاطباء) : به چشمت اندر بالار ننگری تو بروز به شب بچشم کسان اندرون ببینی کاه، رودکی (از فرهنگ اسدی)، نتوانم این دلیری من کردن زیرا که خم بگیرد بالارم، ابوالعباس (از اسدی)، نهاد از کمین سرکه سالار بود عمودش ز پولاد بالار بود، اسدی، ... کون تو ندارم خیز و بالا راست کن ... کون خویش خواهی چنگ دربالار زن، سوزنی، عارضه، چوب بالای در که در بر آن گردد و کرانه و پشتیبان در و بالار، (منتهی الارب)
دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 32 هزارگزی جنوب دشتیاری و 7 هزارگزی باختر راه مال رو دشتیاری به بریس در جلگه واقعاست، ناحیه ایست گرمسیر و دارای 200 تن سکنه، آب آن از باران و چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات وحبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)، نامی که در کرمان به آن دسته که غیرشیخی هستند داده میشود، مقابل شیخیه، نامی غیرشیخیه را در کرمان نام شهری از خراسان، (شرفنامۀ منیری)
دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 32 هزارگزی جنوب دشتیاری و 7 هزارگزی باختر راه مال رو دشتیاری به بریس در جلگه واقعاست، ناحیه ایست گرمسیر و دارای 200 تن سکنه، آب آن از باران و چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات وحبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)، نامی که در کرمان به آن دسته که غیرشیخی هستند داده میشود، مقابل شیخیه، نامی غیرشیخیه را در کرمان نام شهری از خراسان، (شرفنامۀ منیری)
طبیب یا گیاه شناسی که ابن البیطار در مفردات از او نقل کند، از جمله در کلمه جنجل و دلق و سنجاب و جوز عبهر. اورا کتابی است بنام التکمیل. (یادداشت مؤلف). طبیبی فاضل و در شناخت ادویۀ مفرده توانا بود، از کتب اوکتاب التکمیل در ادویۀ مفرده است که آنرا برای کافور الاخشیدی تألیف کرده است. (از عیون الانباء ص 87)
طبیب یا گیاه شناسی که ابن البیطار در مفردات از او نقل کند، از جمله در کلمه جنجل و دلق و سنجاب و جوز عبهر. اورا کتابی است بنام التکمیل. (یادداشت مؤلف). طبیبی فاضل و در شناخت ادویۀ مفرده توانا بود، از کتب اوکتاب التکمیل در ادویۀ مفرده است که آنرا برای کافور الاخشیدی تألیف کرده است. (از عیون الانباء ص 87)
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون