جدول جو
جدول جو

معنی بالاحصار - جستجوی لغت در جدول جو

بالاحصار(حِ)
نام قصبه ای مرکز قضا در ولایت آنکارا (انقره) و در140 هزارگزی جنوب غربی آنقره و در 17 هزارگزی جنوب شرقی سفری حصار واقع شده است و قریب 3000 تن نفوس و یک قلعۀ کهن دارد و خرابه های شهر قدیم پسینوس در جوار آن دیده میشود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1206)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ)
دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 6 هزارگزی جنوب باختر برازجان در کنار شوسۀ برازجان به بوشهر در جلگه قرار دارد. ناحیه ای است گرمسیر دارای 160 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و تنباکو و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’در قدیم گودال بزرگی بوده است در محلۀ سنگلج تهران به این اسم که همه ساله ایام عاشورا اهالی تهران در آنجا ازدحام کرده شبیه حادثۀ کربلا را در می آورده اند و در غیر آن ایام از نقاط کثیف تهران بوده و جناب آقای مستوفی الممالک (میرزا یوسف) اطراف آن گودال را ستونهای آجری نصب کرده محوطۀ وسط را تبدیل بباغ عمومی کرد که در نتیجه از نقاط باصفای تهران شد و هوای سنگلج را سالم و لطیف ساخت’. (مرآت البلدان ج 4 ص 73- 74)
نام محله ای در شهر تهران. نام یکی از محلات تهران. مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’نام کوچه ای است در محله سنگلج تهران’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 74). و رجوع به عنوان بعد شود
لغت نامه دهخدا
دارای بالا، بلند، متعالی، باعلو،
قدسنج، قامت سنج، آلت و وسیله ای که بدان اندازۀ قامت اشخاص را به دست آرند و معمولاً عبارت است از عمودی مدرج بدرجاتی که میزان ارتفاع را نشان میدهد و برپایه ای مسطح نهاده شده و آن کس را که خواهند ارتفاع قامتش را اندازه گیرند بر آن سطح قرار دهند و تخته ای را که بر میلۀ عمود نصب و متحرک است تا به انتهای میله بالا برند و پس از قرار گرفتن شخص مورد آزمایش فرود آرند بدان حد که درست بر فرق سر او مماس شود و درجۀ محاذی آن ارتفاع قامت وی را بنماید، رجوع به روان شناسی پرورشی دکتر سیاسی فصل اندازه گیری قد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالاجبار
تصویر بالاجبار
به ناچار
فرهنگ واژه فارسی سره
اجباری، اجبار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طرفدار، حامی، بلندقد، بلند بالا، بلند قامت
متضاد: کوتاه قامت
فرهنگ واژه مترادف متضاد