جدول جو
جدول جو

معنی باقطایی - جستجوی لغت در جدول جو

باقطایی
(قَ)
منسوب به باقطایا از قرای بغداد
لغت نامه دهخدا
باقطایی
(قَ)
حسین بن علی بن کاتب. از ادبای باقطایا بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادسایی
تصویر بادسایی
نخوت، تکبر
فرهنگ فارسی عمید
(قِ)
منسوب به باقداری از محال بغداد
لغت نامه دهخدا
(قِ را)
از قرای بغداد است نزدیک اوانا. فاصله از آنجا تا بغداد 40 میل است. در آنجا پارچه هایی از پنبه بافته میشود که در بغداد معروف و مثل است. (از معجم البلدان و مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
حسین بن علی بن مهجل ابوعبدالله ضریر باقدرایی. مقری بود و در ربیع الاول سال 582 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
منسوب به باقدرا از قرای بغداد
لغت نامه دهخدا
(قِ)
ابوبکرمحمد بن ابی غالب بن احمد باقداری نابینا ازحفاظ بود. در اوایل عمر به بغداد آمد و در همانجا در ذی حجه 575 هجری قمری وفات یافت و در مقبرۀ باب البصره نزدیک رباط زوزنی مدفون شد. (از معجم البلدان)
ابوعبداﷲ محمد بن ابی غالب بن احمد باقداری از رواه بود و در جمادی الاولی سال 604 هجری قمری در بغداد وفات کرد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
از قرای بغداد است که در سه فرسخی قطربل واقع شده است. این ناحیه را باقطیا نیز خوانده اند. (از معجم البلدان). در مراصدالاطلاع ضبط دیگر آن باقنطیا آمده است. (و شاید مصحف آن باشد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ظاهراً منسوب به باقطایاست از قرای بغداد، برخلاف قیاس
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابوعبدالله باقطانی. از وجوه طایفۀ امامیه بوده است که شیخ ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی در حضور اوو جماعتی از وجوه طایفۀ امامیه بمقام وکالت امام غائب و مقام سفارت بین شیعیان امامی و حجت خدا یعنی امام مهدی قائم منصوب شد. (از خاندان نوبختی ص 215) ، خلّر. (منتهی الارب) ، مقدار شربتی از معاجین و مانند آن است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به باقلاء شود.
- باقلی قبطی، گیاهی است که دانۀ آن کوچکتر از فول (باقلاء) است. (از تاج العروس). و آن را باقلی نبطی هم گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تیره پروانه واران و از دستۀ شبدرها است. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 221). نوع ریزۀ باقلی معروف است بقدر ترمس و سیاه لون و منبت او در آبهای ایستاده و بیخش سطبر مثل بیخ نی و برگش بزرگتر از برگ باقلی بستانی و گلش سرخ و بقدر گلسرخ بسیار قابض و موافق معده و بهترین ادویۀ قرحۀ امعاء و اسهال. (از تحفۀ حکیم مؤمن).
- باقلی مصری، همان ترمس است. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 71).
- باقلی نبطی، فول. (تذکرۀ ضریرانطاکی ص 71)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناقلایی
تصویر ناقلایی
زرنگی باهوشی گربزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادسایی
تصویر بادسایی
تکبر، نخوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
تجديدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
Regeneration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
régénération
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
regeneración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
uregenereshaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
Regeneration
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
регенерація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
regeneracja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
再生
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
regeneração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
دوبارہ پیدا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
পুনর্জন্ম
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
yenilenme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
rigenerazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
재생
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
再生
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
תַחְדִּישׁ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
регенерация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
regenerasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
การฟื้นฟู
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
regeneratie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باززایی
تصویر باززایی
पुनर्जनन
دیکشنری فارسی به هندی