- بافت
- عضوی در بدن حیوان یا نبات که موظف به انجام دادن قسمتی از اعمال حیاتی موجود است
معنی بافت - جستجوی لغت در جدول جو
- بافت
- بافتن، عمل بافندگی، بافته شده، تاروپود، نسج، در علم زیست شناسی دسته ای از یاخته ها که در بدن موجودی به هم پیوسته باشند، در علم زیست شناسی مجموع سلول هایی که شکل و ساختمان آن ها شبیه یکدیگر است و در بدن عمل مشترکی انجام می دهند مثلاً بافت ماهیچه ای، بافت عصبی، بافت استخوانی، بافت اسفنجی
![تصویری از بافت](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/4/4/amd-0024481.jpg)
- بافت ((چِ))
- بافتن، نسج، مجموعه سلول هایی که در شکل و ساختمان شبیه هم می باشند و یک عمل مشترک را انجام می دهند، مانند بافت های ماهیچه ای، بافته شده، بافته، مجازاً، ساختار و ویژگی های متعلق به یک مجموعه، مجموعه اج
![تصویری از بافت](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/4/8/mon-0004875.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
![تصویری از بافتن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/7/6/amd-0027600.jpg)
تار و پود را لا به لای هم کردن در پارچه بافی یا قالی بافی و سایر چیزهای بافتنی، چند رشته موی یا نخ را به هم تابیدن
![تصویری از بافته](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/6/1/amd-0036154.jpg)
به هم پیچیده و تابیده شده، چیزی که از تار و پود تشکیل شده، پارچه، فرش و مانند آن ها
![تصویری از بافته](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/4/8/mon-0004877.jpg)
вязать
stricken
в'язати
dziergać
tricotar
lavorare a maglia
tricoter
breien
merajut
बुनाई करना
לסרוג
kushona
فرانسوی پروشت وشتن (رقص) نرم چون پرواز یکی از هنرهای ترکیبی و آن تجسم و نمایش یک موضوع است بوسیله نوعی رقص علمی و حرکات مشکل همراه با موزیک