جدول جو
جدول جو

معنی باغشاه - جستجوی لغت در جدول جو

باغشاه
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 24 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان متصل براه فلاورجان به گردنۀ سرخ واقع است و 70 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
نام آبادیی نزدیک شماخی که سپاهیان نادرشاه در 4 ذی حجۀ 1156 هجری قمری در آنجا با یاغیان نبرد کرده محمدخان سرخای را شکست دادند، (از نادرنامه قدوسی ص 271)
لغت نامه دهخدا
باغشاه
(غِ)
از باغهای معروف تهران که سابقاً در غرب تهران و خارج از شهر واقع بود و اکنون در داخل شهر قرار گرفته و محل پادگان نظامی است. در زمان قاجاریه این باغ گاه بگاه مسکن پادشاهان نیز بوده است، در سال 1285 ه.ش. (سال اعطای مشروطیت) مظفرالدین شاه در باغشاه می نشست. (از تاریخ مشروطه کسروی بخش 1 ص 79). در سال 1326 هجری قمری، محمدعلیشاه قاجار پس از آنکه با مشروطه خواهان و مجلس از درمخالفت در آمد مرکز فرماندهی خود را در این باغ قرار داد، شاه میخواسته از شهر بیرون جسته در باغشاه لشکر بیاراید و بآسانی با مشروطه نبرد کند. دستخطی دادبدین شرح: ’جناب اشرف مشیرالسلطنه، چون هوای تهران گرم و تحملش بر ما سخت بود ازینرو بباغشاه حرکت فرمودیم، پنجشنبه 4 جمادی الاولی، عمارت باغشاه.’ سپس هشت تن از آزادیخواهان را احضار کرد که شش تن آنان بدین شرح نام برده میشوند: میرزا جهانگیرخان مدیر صور اسرافیل، سید محمدرضا مساوات شیرازی، ملک المتکلمین، سیدجمال الدین واعظ، بهاءالواعظین و میرزا داودخان. ولی مجلس با این تقاضا مخالفت داشت و سرانجام در اثر مقاومت به توپ بسته شد، وکلا از مجلس پراکنده شدند، سید عبداﷲ بهبهانی و مل’المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و چند تن دیگر را سربازان دستگیر کردند و به باغشاه بردند. در باغشاه مل’المتکلمین و میرزا جهانگیرخان را بقتل رساندند... (از تاریخ مشروطۀ کسروی ص 658)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بامشاد
تصویر بامشاد
(پسرانه)
کسی که در سحرگاهان شاد است، نام یکی از موسیقیدانان معروف در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
(پسرانه)
باغبان (نگارش کردی: باخهوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام محلی است بمسافت کمی در مغرب کوشک (فیروزآباد. (از فارسنامۀ ناصری ص 241). دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد که در یک هزارگزی باختر فیروزآباد به شیراز در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل با 311 تن سکنه و آب آن از رود خانه فیروزآباد تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و شغل مردمش زراعت و صنعت دستی زنان جاجیم و گلیم بافی و راهش فرعی است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
در خارج شهر بار فروش (مازندران ، در سمت جنوب غربی آن در کنار میدانی که پر از درخت توسکای کوتاه است باغشاه (بحرالارم) واقع است و آن باغ وسیعی است که شاه عباس تأسیس کرده و بموجب دو کتیبه که یکی بالای در ورودی و دیگر در بالای محراب مسجد کاظم بیگی است، بوسیلۀ محمدخان قوانلو که در موقع فرمانروایی محمدحسن خان حاکم مازندران بوده در سنه 1169 هجری قمری ساخته شده است. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 72)
نام بخشی از یکی از هفت محلت اشرف (مازندران. (از مازندران و استرآباد رابینو، ص 93)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی بوده است به تبریز: بنای مشروطیت، اولین سنگ آن با پوست کندن آقاخان بردسیری و شیخ احمد روحی کرمانی درباغ شاه تبریز... شروع شد. (از مقدمۀ تاریخ کرمان، چ باستانی پاریزی ص 60). این باغ به نام باغ شمال نیز خوانده میشده است: عصر ششم ماه صفر 1314هجری قمری در باغ شمال، محمدعلی میرزا ولیعهد خودش بامیرغضب بر بالین آنها آمده هر سه را کشته سرهای آنهارا پوست کند و در آنها آرد کرده به طهران فرستاد. (تاریخ بیداری ایرانیان ص 9). رجوع به باغ شمال شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 47 هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 25 هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 70 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و میوه و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است، ساکنین آن از طایفۀ سلیمانی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی بحدود دماوند نزدیک سربندان نرسیده به فیروز کوه. بروایت صاحب مرآت البلدان از بناهای آقا محمدشاه و مخصوص توقف ایام شکاربنیاد نهاده است و گوید: ’باغی است وسیع با عمارتی فوقانی و رفیع و خیابانی عریض از دروازه تا منتهای باغ آراسته و مشتمل بر بید و صنوبر، از وسط باغ نیز خیابانی دیگر است و چهار طرف خیابان اشجار مثمر است. تخمیناً نیم فرسخ کمتر دور دیوار آن باغ میباشد... شاه شهید (آقا محمدخان) آنرا بنا نموده بود و روزهابطرف شکارگاه ولی چای توجه (میکرده) و شب را در آن باغ بسر میبرده اند’. (از مرآت البلدان ج 2 ص 39)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی بوده در قریۀ فین کاشان. در حمام همین باغ محمدتقی خان امیرکبیر صدراعظم ناصرالدین شاه با گشودن رگ کشته شد. و رجوع به باغ فین شود
لغت نامه دهخدا
(هِ کُ نَ)
نام یکی از محلات شهر ساری است. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 81)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پشتکوه بخش تفت شهرستان یزد که در 22 هزارگزی جنوب باختر تفت متصل به جادۀ ابرقو به تفت واقع است، ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 656 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و صیفی و شغل مردمش زراعت وراهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش قلعه زرس شهرستان اهواز که در 17 هزارگزی جنوب قلعه زرس بر کنار راه مالرو چشمۀ آب خور به چشمۀ ارضی در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و دارای 114 سکنه و آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
مرکب است از باد یا پاد و شاه، لفظ اول که پاد است بمعنی تخت باشدچه در اصل پات بود تای فوقانی را بدال بدل کردند و لفظ پاد بمعنی پاسبانی و پائیدن نیز آمده، و لفظ شاه بمعنی خداوند است. (آنندراج). پادشاه. (ناظم الاطباء). رجوع به پادشاه شود.
- بادشاه جهانگیر عالم بالا، کنایه از آفتاب باشد. (آنندراج) (مجموعۀ مترادفات ص 13) ، آنکه انساب مردم نام بنام یاد کند بر سبیل مدح و آنرا در عرف بهک خوانند به های تازی مخلوطالتلفظ به ها و الف و تای هندی و رشیدی ترجمه بادخوان بلفظ بادفروش کرده و در این صورت بینهما ترادف بود. (آنندراج: بادپران)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان درگز که در 95 هزارگزی جنوب خاور کلات در دره واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 118 تن سکنه، آب آنجا از رودخانه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و کنجد و شغل مردمش زراعت و مالداری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
محل باغ، جای باغ، رجوع به باغ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان ماربین بخش سدۀ شهرستان اصفهان، واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری سده و یک هزارگزی راه شوسۀ اصفهان به تهران، با 339 تن سکنه. آب آن از زاینده رود و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه که در 20 هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و 20 هزارگزی راه عمومی واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 245 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و انار و انجیر و شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی و راهش مالرو است، مزرعۀ شیرآبادجزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باغدار
تصویر باغدار
صاحب و مالک باغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باجگاه
تصویر باجگاه
رصد گاه، گمرکخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارگاه
تصویر بارگاه
خیمه پادشاهان، بارگه، جائی که پادشاهان مردم را بحضور بپذیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با راه
تصویر با راه
آنکه در راه راست میرود مقابل بیراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغبان
تصویر باغبان
کسی که نگاهدارنده باغ باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغتره
تصویر باغتره
زمینی که در آن خربزه و هندوانه و خیار بعمل آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگاه
تصویر بادگاه
مستراح و کنار آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغزیه
تصویر باغزیه
پرندینه جامه خز
فرهنگ لغت هوشیار
پنبه حلاجی کرده که برای رشتن گلوله کرده باشند پنبه زده شده غند غنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژگاه
تصویر باژگاه
گمرکخانه، باجگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشامه
تصویر باشامه
روسری زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشگاه
تصویر باشگاه
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالشچه
تصویر بالشچه
بالش کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بامگاه
تصویر بامگاه
هنگام صبح، صبحگاه، بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانی که یک سر آنرا حلقه حلقه کرده گره زنند و سر دیگر را از میان حلقه ها بگذرانند و چون ریسمان را بکشند حلقه ها تنگ شود همچنانکه برسر دامها سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژگاه
تصویر باژگاه
گمرک
فرهنگ واژه فارسی سره
مجموعه ی باغ و تأسیسات به جای مانده از عصر صفوی در بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی