جدول جو
جدول جو

معنی باغشا - جستجوی لغت در جدول جو

باغشا
مجموعه ی باغ و تأسیسات به جای مانده از عصر صفوی در بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اغشا
تصویر اغشا
پوشاندن، فروپوشانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دهی است از دهستان ماربین بخش سدۀ شهرستان اصفهان، واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری سده و یک هزارگزی راه شوسۀ اصفهان به تهران، با 339 تن سکنه. آب آن از زاینده رود و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
گمان کنم قریه ای از قرای گرگان بوده است. (از الانساب سمعانی ج 1 ورق 60). از قرای گرگان است. (معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 161)
لغت نامه دهخدا
در خارج شهر بار فروش (مازندران ، در سمت جنوب غربی آن در کنار میدانی که پر از درخت توسکای کوتاه است باغشاه (بحرالارم) واقع است و آن باغ وسیعی است که شاه عباس تأسیس کرده و بموجب دو کتیبه که یکی بالای در ورودی و دیگر در بالای محراب مسجد کاظم بیگی است، بوسیلۀ محمدخان قوانلو که در موقع فرمانروایی محمدحسن خان حاکم مازندران بوده در سنه 1169 هجری قمری ساخته شده است. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 72)
نام بخشی از یکی از هفت محلت اشرف (مازندران. (از مازندران و استرآباد رابینو، ص 93)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی بوده است به تبریز: بنای مشروطیت، اولین سنگ آن با پوست کندن آقاخان بردسیری و شیخ احمد روحی کرمانی درباغ شاه تبریز... شروع شد. (از مقدمۀ تاریخ کرمان، چ باستانی پاریزی ص 60). این باغ به نام باغ شمال نیز خوانده میشده است: عصر ششم ماه صفر 1314هجری قمری در باغ شمال، محمدعلی میرزا ولیعهد خودش بامیرغضب بر بالین آنها آمده هر سه را کشته سرهای آنهارا پوست کند و در آنها آرد کرده به طهران فرستاد. (تاریخ بیداری ایرانیان ص 9). رجوع به باغ شمال شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 47 هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 25 هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 70 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و میوه و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است، ساکنین آن از طایفۀ سلیمانی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی بحدود دماوند نزدیک سربندان نرسیده به فیروز کوه. بروایت صاحب مرآت البلدان از بناهای آقا محمدشاه و مخصوص توقف ایام شکاربنیاد نهاده است و گوید: ’باغی است وسیع با عمارتی فوقانی و رفیع و خیابانی عریض از دروازه تا منتهای باغ آراسته و مشتمل بر بید و صنوبر، از وسط باغ نیز خیابانی دیگر است و چهار طرف خیابان اشجار مثمر است. تخمیناً نیم فرسخ کمتر دور دیوار آن باغ میباشد... شاه شهید (آقا محمدخان) آنرا بنا نموده بود و روزهابطرف شکارگاه ولی چای توجه (میکرده) و شب را در آن باغ بسر میبرده اند’. (از مرآت البلدان ج 2 ص 39)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی بوده در قریۀ فین کاشان. در حمام همین باغ محمدتقی خان امیرکبیر صدراعظم ناصرالدین شاه با گشودن رگ کشته شد. و رجوع به باغ فین شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی است بمسافت کمی در مغرب کوشک (فیروزآباد. (از فارسنامۀ ناصری ص 241). دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد که در یک هزارگزی باختر فیروزآباد به شیراز در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل با 311 تن سکنه و آب آن از رود خانه فیروزآباد تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و شغل مردمش زراعت و صنعت دستی زنان جاجیم و گلیم بافی و راهش فرعی است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هِ کُ نَ)
نام یکی از محلات شهر ساری است. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 81)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پشتکوه بخش تفت شهرستان یزد که در 22 هزارگزی جنوب باختر تفت متصل به جادۀ ابرقو به تفت واقع است، ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 656 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و صیفی و شغل مردمش زراعت وراهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه که در 20 هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و 20 هزارگزی راه عمومی واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 245 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و انار و انجیر و شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی و راهش مالرو است، مزرعۀ شیرآبادجزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش قلعه زرس شهرستان اهواز که در 17 هزارگزی جنوب قلعه زرس بر کنار راه مالرو چشمۀ آب خور به چشمۀ ارضی در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و دارای 114 سکنه و آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باران نرم و سست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بغشه. (تاج العروس) (اقرب الموارد). مطر باغش، نرم ترین باران. (اصمعی بروایت تاج العروس). و رجوع به بغش شود
لغت نامه دهخدا
(غِ)
که عیار آن تمام نباشد (سکه و جز آن). غشدار. ناسره. باردار. ناک. مقابل بیغش:
زر چون به عیار آید کم بیش نگردد
کم بیش شود زرّی کان باغش و بارست.
ناصرخسرو.
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 24 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان متصل براه فلاورجان به گردنۀ سرخ واقع است و 70 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
نام آبادیی نزدیک شماخی که سپاهیان نادرشاه در 4 ذی حجۀ 1156 هجری قمری در آنجا با یاغیان نبرد کرده محمدخان سرخای را شکست دادند، (از نادرنامه قدوسی ص 271)
لغت نامه دهخدا
جانوری معروف که بدان شکار کنند، (آنندراج)، قسمی از باز شکاری، (ناظم الاطباء)، و رجوع به باشه و باشق شود، ظاهراً در این معنی تحریف یا لهجه ای از باشه است
پاشا، مخفف پادشاه، (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
باشنده، (آنندراج)، موجود، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
از دههای حدود بارفروش. (از مازندران و استرآباد رابینومتن انگلیسی ص 119 و ترجمه وحید مازندرانی ص 160)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
ابوالعباس احمد بن موسی بن عمران المستملی باغشی جرجانی. از روات است که از ابی نعیم استرآبادی روایت کرده است. (از الانساب سمعانی ج 1 ورق 60) (معجم البلدان). این نسبت را تاج العروس بدینصورت ضبط کرده است: ابوالعباس احمد بن موسی بن باغیش الجرجانی. روات در علم حدیث به کسانی گفته می شود که در جمع آوری و نقل احادیث از دیگران فعالیت کرده اند. این افراد می توانند صحابه پیامبر، تابعین و حتی نسل های بعدی باشند. در تاریخ اسلام، روات نه تنها مسئول انتقال روایت ها بلکه در تفسیر و تحلیل دقیق این احادیث نیز نقش داشته اند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند.
لغت نامه دهخدا
(غَ)
منسوب به باغش از قرای گرگان. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
از باغهای معروف تهران که سابقاً در غرب تهران و خارج از شهر واقع بود و اکنون در داخل شهر قرار گرفته و محل پادگان نظامی است. در زمان قاجاریه این باغ گاه بگاه مسکن پادشاهان نیز بوده است، در سال 1285 ه.ش. (سال اعطای مشروطیت) مظفرالدین شاه در باغشاه می نشست. (از تاریخ مشروطه کسروی بخش 1 ص 79). در سال 1326 هجری قمری، محمدعلیشاه قاجار پس از آنکه با مشروطه خواهان و مجلس از درمخالفت در آمد مرکز فرماندهی خود را در این باغ قرار داد، شاه میخواسته از شهر بیرون جسته در باغشاه لشکر بیاراید و بآسانی با مشروطه نبرد کند. دستخطی دادبدین شرح: ’جناب اشرف مشیرالسلطنه، چون هوای تهران گرم و تحملش بر ما سخت بود ازینرو بباغشاه حرکت فرمودیم، پنجشنبه 4 جمادی الاولی، عمارت باغشاه.’ سپس هشت تن از آزادیخواهان را احضار کرد که شش تن آنان بدین شرح نام برده میشوند: میرزا جهانگیرخان مدیر صور اسرافیل، سید محمدرضا مساوات شیرازی، ملک المتکلمین، سیدجمال الدین واعظ، بهاءالواعظین و میرزا داودخان. ولی مجلس با این تقاضا مخالفت داشت و سرانجام در اثر مقاومت به توپ بسته شد، وکلا از مجلس پراکنده شدند، سید عبداﷲ بهبهانی و مل’المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و چند تن دیگر را سربازان دستگیر کردند و به باغشاه بردند. در باغشاه مل’المتکلمین و میرزا جهانگیرخان را بقتل رساندند... (از تاریخ مشروطۀ کسروی ص 658)
لغت نامه دهخدا
فرونشاندن، گورساختن گورکندن پوشاندن پوشانیدن فرو پوشانیدن، پوشاندن پوشانیدن فرو پوشانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغش
تصویر باغش
باران نرم و سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشا
تصویر باشا
باشنده، موجود
فرهنگ لغت هوشیار
نام روستایی در حوزه ی بالاتجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی