- باسنه
- گاه آهن، آلات و وسائل کارگردان
معنی باسنه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرانبار، سنگین، محکم
ماخوذ از ترکی، چاپ، طبع
کشتزار، کشت و زراعت
مونث بائن: و چاه ژرف، برگزیده کالا، پیشکشی ارمغان زن به مرد هنگام زناشویی
تصویر چاپ شده، چاپ، طبع
گران بار، سنگین، باوزن، برای مثال وگر گرز تو هست باسنگ و تاب / خدنگم بدوزد دل آفتاب (فردوسی - ۲/۴۶۱ حاشیه) ، کنایه از بلندقدر، متین، برای مثال نه با فرّش همی بینم نه باسنگ / ز فرّ و سنگ بگریزد به فرسنگ (نظامی۲ - ۳۱۹)
زمینی آماده شده برای کشت و زرع، کشتزار، باسرم
جمع سنان، سر نیزه ها، جمع سن، دندان ها
ماخوذ از فرانسه، لگن خاصره
موی زهار
سنان ها، قطعه های آهن نوک تیز که بر سر چوب دستی یا نیزه نصب کنند، سرنیزه ها، جمع واژۀ سنان
جای روییدن مو در اطراف آلت تناسلی، موی زهار
برجستگی در پشت بدن بالاتر از ران و پایین تر از کمر