یا برقه، نام خاندانی که رئیس آن بنام آمالقار بارقه ای معروف به وده است. آنیبال و اسد روبال مشهور، به این خاندان انتساب داشته اند و شاید وجه تسمیۀ بن غازی به اسم ’برقه’ هم به همین خاندان مربوط باشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 شود
یا برقه، نام خاندانی که رئیس آن بنام آمالقار بارقه ای معروف به وده است. آنیبال و اسد روبال مشهور، به این خاندان انتساب داشته اند و شاید وجه تسمیۀ بن غازی به اسم ’برقه’ هم به همین خاندان مربوط باشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 شود
گاوآهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابن اثیر حدیث ابن عباس را چنین تفسیر میکند که آدم علیه السلام از بهشت با باسنه فرود آمد: نزل آدم (ع) من الجنه بالباسنه. (تاج العروس) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
گاوآهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابن اثیر حدیث ابن عباس را چنین تفسیر میکند که آدم علیه السلام از بهشت با باسنه فرود آمد: نزل آدم (ع) من الجنه بالباسنه. (تاج العروس) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
چیزی که درخشنده باشد و مجازاً بمعنی روشنی و درخشندگی، چه بارقه مأخوذ از بروق است که بمعنی درخشیدن باشد. (غیاث) (آنندراج). هر چیز درخشنده خصوصاًشمشیر درخشنده. (فرهنگ نظام) (دمزن) : غضوا ابصارکم عن البارقه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 188). بارقۀ تیغش درس سبکباری برق خوانده بود. (ترجمه تاریخ یمینی).
چیزی که درخشنده باشد و مجازاً بمعنی روشنی و درخشندگی، چه بارقه مأخوذ از بروق است که بمعنی درخشیدن باشد. (غیاث) (آنندراج). هر چیز درخشنده خصوصاًشمشیر درخشنده. (فرهنگ نظام) (دِمزن) : غضوا ابصارکم عن البارقه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 188). بارقۀ تیغش درس سبکباری برق خوانده بود. (ترجمه تاریخ یمینی).
کشتزار. (فرهنگ اوبهی). کشت و زراعت. (برهان قاطع). باسرم. (از انجمن آرای ناصری). زمین کشتزار. (شرفنامۀ منیری). کشت. زراعت. (ناظم الاطباء). کشتزار. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192) : پیوسته کشتزار امیدش ز آب کام سیراب باد تا که بود نام باسره. شمس فخری. (از شعوری و جهانگیری). و رجوع به باسرم شود.
کشتزار. (فرهنگ اوبهی). کشت و زراعت. (برهان قاطع). باسرم. (از انجمن آرای ناصری). زمین کشتزار. (شرفنامۀ منیری). کشت. زراعت. (ناظم الاطباء). کشتزار. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192) : پیوسته کشتزار امیدش ز آب کام سیراب باد تا که بود نام باسره. شمس فخری. (از شعوری و جهانگیری). و رجوع به باسرم شود.
تأنیث باسر. روی ترش و بدهیأت و غمگین. (منتهی الارب) (آنندراج). تیره. کریه اللقاء شدیدالعبوس: و وجوه یومئذ باسره، رویهاست درآن روز تیره. (قرآن 24/75). و رجوع به باسر شود، سرزمین باسک ها، نام ناحیه ای از کشور فرانسه که شامل حوزۀ لابورد و ناوار سفلی وسول میشود و دردامنۀ پیرنه واقع است و محل سکونت قوم باسک است
تأنیث باسر. روی ترش و بدهیأت و غمگین. (منتهی الارب) (آنندراج). تیره. کریه اللقاء شدیدالعبوس: و وجوه یومئذِ باسره، رویهاست درآن روز تیره. (قرآن 24/75). و رجوع به باسر شود، سرزمین باسک ها، نام ناحیه ای از کشور فرانسه که شامل حوزۀ لابورد و ناوار سفلی وسول میشود و دردامنۀ پیرنه واقع است و محل سکونت قوم باسک است