جدول جو
جدول جو

معنی باستیا - جستجوی لغت در جدول جو

باستیا
بندری از بنادر جزیره کرس در دریای مدیترانه، برابر جزیره الب که دارای 22550 تن سکنه است، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1196 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باستینگ
تصویر باستینگ
(دخترانه)
گل نو شکفته (نگارش کردی: باستینگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باستان
تصویر باستان
(پسرانه)
قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته (نگارش کردی: باستان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باستیان
تصویر باستیان
قلعۀ مخصوص نگهداری ابزار جنگی
فرهنگ فارسی عمید
افتادگی، فروتنی، (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
رجوع به استی و ضمیمۀ معجم البلدان شود، باقی ماندن چیزی، استوار گردیدن چیزی، بسیار ورزیدن مال را. یقال: استوثن من المال، ای استکثر منه، دو فرقه گردیدن خرمابنان، یعنی خرد و کلان. (منتهی الارب). بزرگ و خرد بودن خرمابنان، در پی رفتن شترکرگان شتران را. پی رو شتران شدن شتربچگان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر که در 37 هزارگزی جنوب خاور دیلم و 6 هزارگزی خاور راه فرعی دیلم به گچساران در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و مرطوب ومالاریایی و دارای 380 تن سکنه، آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن کشت غلات (دیمی) و شغل مردمش زراعت و راه آن فرعی است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، خرمایی است طیب و زردرنگ، (تاج العروس)، میوه ای است زردرنگ نفیس، (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کوهی است از کوههای مابین هرات و غزنه. (برهان قاطع) (سروری) (رشیدی) (جهانگیری). مشهورترین شهر غور، بین جبال هرات و غزنه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
یکی از رجال سیاسی فرانسه، متولد در پاریس (1800 -1879 میلادی)، از تألیفات او رسالۀ ’تعلیمات عمومی درفرانسه’ است که بسال 1847 میلادی منتشر شد و همچنین ’تاریخ جنگهای مذهبی در فرانسه’ را میتوان نام برد
لغت نامه دهخدا
نام قلعۀ معروفی که در محله ای بهمین نام سابقاً در نزدیک پاریس ساخته شده بود و سالها زندان بزرگ و عمومی فرانسه محسوب میشد، اولین سنگ بنای قلعۀ باستیل در 22 آوریل 1370 میلادی نهاده شد و قصد از آن دفاع از پاریس در برابر انگلیسیها بود، در جنگ معروف سنت کانتن هانری دوم باستیل را تعمیر و تقویت کرد، از زمان شارل ششم بود که باستیل به عنوان زندان مورد استفاده قرار گرفت، معذلک تاحدود دو قرن باستیل صورت قلعۀ دفاع نظامی داشت، از طرف ریشلیو این قلعه رسماً بصورت زندان عمومی انتخاب شد، این محل سالها زندان آزادیخواهان فرانسه بود، در طی قرن هجدهم وضع عمومی باستیل تغییر یافت، در زمان سلطنت لویی شانزدهم مجموعاً 240 تن زندانی به باستیل سپرده شدند در حقیقت در این ایام زندانیان این قلعه افراد معین و معدودی بودند، باستیل در 14 ژویه 1789 میلادی نزدیک ساعت 5 بعدازظهر به دست انقلابیون تسخیر شد و این فتح در حکم نتیجۀ قطعی انقلاب فرانسه بود، هزاران هزار جمعیت هنگام صبح متوجه کاخ انوالید شدند و سپس برای به دست آوردن اسلحه به باستیل روی نهادند، در برابر انبوه جمعیت مقاومتی چندان نشد، فقط چندین تیر تفنگ و چند گلولۀ توپ رها شد، در میان این جمعیت زنان بسیاری نیز وجود داشتند، صورتی که از نتیجۀ نبرد باستیل به دست آمده، 98 تن مقتول و 68 تن مجروح را نشان میدهد، روز تسخیر باستیل اکنون از اعیاد بزرگ ملی فرانسه محسوب میشود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
در تحفهالاحباب میوه ای را گویند که توی درخت (؟) باشد و باشین هم روایت شده. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180). باشتین. (ناظم الاطباء). رجوع به باشتین شود
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در یک فرسنگی جنوبی رامهرمز، (فارسنامۀ ناصری)، ظاهراً صورتی از باستی است و رجوع به باستی شود
لغت نامه دهخدا
استحکام برآمدۀ برج مانندی که در قلعه میسازند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از براستای
تصویر براستای
در حق درباره در باب: (اینک باعنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی) (بیهقی 34) (لازم الاضافه است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسیتان
تصویر باسیتان
برج و بارو و دیوار قلعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستی
تصویر براستی
حقاً، الحق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتیال
تصویر باتیال
فرانسوی ژرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستار
تصویر باستار
(مبهمات) فلان بهمان. یا با ستار و بیستار. فلان و بهمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستان
تصویر باستان
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی موت بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
همگی سراسر بتمامی همگی جملگی (برای مونث و جمع آید) : ... چنگیزخان چون از استخلاص سمرقند فارغ شد ممالک ماورا النهر باسرها مضبوط گشت
فرهنگ لغت هوشیار
سیاهرگی که بمحاذات محور بازو در زیر جلد قرار دارد و حجیم تر از سیاهرگ قیفال است و بدو سیاهرگ زند اسفل و میانی تقسیم میشود. این سیاهرگ مسیرش در زیر پوست در 3، 1 فوقانی بازو با چشم کاملا مشهود است شاهرگ دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیاف
تصویر استیاف
بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشتین
تصویر باشتین
میوه ای که از درخت بر آید بی آنکه گل کند و بهار دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالستیک
تصویر بالستیک
فرانسوی توفنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحیا
تصویر استحیا
شرم داشتن شرم کردن آزرم داشتن، شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیاد
تصویر استیاد
بزرگ دوده ای را کشتن، مهتر زنان را به زنی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیار
تصویر استیار
پیروی: به روش دیگری رفتن، خواربار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بنای مرتفعی که در قلعه سازند، قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تمامی حق را گرفتن، تمام فرا گرفتن، تمام باز ستدن، طلب تمام چیزی را کردن، شغل و وظیفه مستوفی حساب، تصفیه مالیات، انتفاع و بهره بردن از کار یا مال غیر با اجازه او. یا دیوات استیفا. اداره ای که مستوفیان و محاسبان در آن بکار مشغول بودند داراستیفا
فرهنگ لغت هوشیار
دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد، دست یابی، چیرگی دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستی
تصویر باستی
افتادگی، فروتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستا
تصویر براستا
در حق درباره در باب: (اینک باعنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی) (بیهقی 34) (لازم الاضافه است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستان
تصویر باستان
عتیق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از براستی
تصویر براستی
در حقیقت، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره