جدول جو
جدول جو

معنی باستانی - جستجوی لغت در جدول جو

باستانی
قدیمی، دیرینه، تاریخی
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
فرهنگ فارسی عمید
باستانی
قدیم، کهن، عتیق، دیرینه، قدیمی:
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی،
فرخی،
بدان خانه باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری،
منوچهری،
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی،
منوچهری،
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است،
خاقانی،
لغت نامه دهخدا
باستانی
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
باستانی
قدیمی، کهنه
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
فرهنگ فارسی معین
باستانی
دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه
متضاد: جدید، نوین
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باستانی. قدیم. کهنه. و این صورت را بیرونی در التفهیم بیشتر در مورد ایرانیان قدیم فرموده است. (ازمقدمۀ جلال الدین همائی بر التفهیم بیرونی ص قلو) ، ضباط. کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه میدارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. (لغات مصوبۀ فرهنگستان). متصدی بایگانی. متصدی آرشیو، خزانه دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خزینه دار. (فرهنگ ضیاء). خازن. گنجور
لغت نامه دهخدا
(سِ)
منسوب به باسیان. رجوع به باسیان شود
لغت نامه دهخدا
حسین بن حسن باسیانی از محدثان و منسوب به باسیان بوده است. (تاج العروس). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایستانی
تصویر بایستانی
باستانی، قدیم، کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوستانی
تصویر بوستانی
منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
منسوب به داستان، قصه یی، روایی، اساطیری، مقابل تاریخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستانه
تصویر باستانه
عتیقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
قصّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
Anecdotal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anecdotique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
エピソードの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
حکایتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
গল্পসঙ্কুল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
เรื่องเล่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
hadithi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
hikayeci
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
일화적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anekdotik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
אנקדוטי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
किस्सागोई
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anekdotisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anecdótico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anedótico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
轶事的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anegdotyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anekdotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
aneddotico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی