- بازور
- باقوت با نیرو نیرومند
معنی بازور - جستجوی لغت در جدول جو
- بازور (دخترانه)
- نام پرندهایی کوچک خاکستری رنگ (نگارش کردی: بازر)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حاصلخیز
(ماده نر) نوبر نو باوه زود رس
پارسی تازی شده بازور (پالایش زبان فارسی) از بیماری ها
پارسی تازی گشته پاد زهر
محل خرید و فروش کالا، و اجتماع خریداران و فروشندگان
میوه دار (درخت) میوه دهنده ثمر دهنده ثمر دهنده مثمر بارآور برور
داغروزان از نوزدهم مرداد تا بیست و ششم همان ماه که گرم ترین روزهای سال خورشیدی است
ساخته و پرداخته و مهیا کرده
باردار، بار دهنده، میوه دهنده
جای داد و ستد و خرید و فروش کالا، محل اجتماع و داد و ستد فروشندگان و خریداران، کوچۀ سرپوشیده که دارای چندین مغازه یا فروشگاه باشد
بازار مشترک: در علم اقتصاد جامعۀ اقتصادی به وجودآمده به وسیلۀ چند کشور به منظور تقلیل تعرفۀ گمرکی، اتخاذ سیاست مشترک در امور حمل و نقل و تقویت مؤسسات اقتصادی
بازار مکاره: بازاری که سالی یک بار برای مدت چند روز در محلی تشکیل می شود و از شهرهای مختلف یا از کشورهای دیگر اجناسی برای نمایش یا خرید و فروش به آنجا می آورند
بازار مشترک: در علم اقتصاد جامعۀ اقتصادی به وجودآمده به وسیلۀ چند کشور به منظور تقلیل تعرفۀ گمرکی، اتخاذ سیاست مشترک در امور حمل و نقل و تقویت مؤسسات اقتصادی
بازار مکاره: بازاری که سالی یک بار برای مدت چند روز در محلی تشکیل می شود و از شهرهای مختلف یا از کشورهای دیگر اجناسی برای نمایش یا خرید و فروش به آنجا می آورند
سختی گرما در تابستان، گرمای سخت تموز، بخاری که در هوای گرم از زمین بلند می شود
ساخته و پرداخته، آماده و مهیا، سازمند، برای مثال تکاثف گرفت آب از آهستگی / زمین سازور گشت از آن بستگی (نظامی۶ - ۱۰۸۱) ، آراسته
کرمخواره از پرندگان
سست، ضعیف، کم قوت
بخاری را گویند که در هوای گرم از زمین برخیزد، گرمای سخت
محل خرید و فروش کالا، نیرنگ، فریب، پیشامد، ماجرا، بهانه، بیهودگی، مجازاً ارزش و اعتبار
بازار شام: کنایه از شلوغی و ازدحام
بازار شام: کنایه از شلوغی و ازدحام
نوعی از بیماری مقعد و بینی، جمع بواسیر (مفرد کم استعمال است)
Fertile, Fruitful, Prolific
плодородный , плодотворный , плодовитый
fruchtbar, produktiv
родючий , плідний
żyzny, owocny, płodny
肥沃的 , 富饶的 , 多产的
fértil, frutífero, prolífico
fertile, fruttifero, prolifica
fértil, fructífero, prolífico
fertile, fructueux, prolifique
vruchtbaar
อุดมสมบูรณ์ , ให้ผล