جدول جو
جدول جو

معنی بازه - جستجوی لغت در جدول جو

بازه
آنورگور، فاصله
تصویری از بازه
تصویر بازه
فرهنگ واژه فارسی سره
بازه
چوبدستی قطور
تصویری از بازه
تصویر بازه
فرهنگ لغت هوشیار
بازه
مجموعه اعداد میان دو عدد فرضی، فاصلۀ میان دو کوه، دره، فاصلۀ میان دو دیوار، پهنای کوچه، در کشاورزی مرزی که دو قطعه زمین یا دو کرته را از هم جدا می کند
پاچه، پای انسان یا گوسفند از زانو تا کف پا، پای پخته شدۀ گوسفند، بز یا گاو که لزج و مولد خون است و برای اشخاص کم بنیه، لاغر و مبتلایان به امراض ریه نافع است، پاژه، پایچه
چوب دستی ستبر
تصویری از بازه
تصویر بازه
فرهنگ فارسی عمید
بازه
((زَ))
چوبدستی
تصویری از بازه
تصویر بازه
فرهنگ فارسی معین
بازه
((زِ))
فاصله میان دو دیوار، پهنای کوچه، فاصله میان دو کوه، دره
تصویری از بازه
تصویر بازه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازهر
تصویر بازهر
پارسی تازی گشته پاد زهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبازه
تصویر آبازه
عنوان عده ای از پاشایان ترک در عهد سلاطین عثمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبازه
تصویر غبازه
چوب دستی شبانان که با آن گاو یا خر را می راندند، برای مثال پر دل چون تاول است و تاول هرگز / نرم نگردد مگر به سخت غبازه (منجیک - لغت فرس - غبازه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غبازه
تصویر غبازه
چوبدستی شبانان و قلندران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازده
تصویر بازده
نتیجه، سرانجام، راندمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باره
تصویر باره
موضوع، مورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باجه
تصویر باجه
گیشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هازه
تصویر هازه
جامعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بضزه
تصویر بضزه
یاوگی
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی مدور و طولانی تراشیده که آنرا بر بام خانه غلطانند تا سطح بام سخت و محکم شود بام غلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باله
تصویر باله
بال کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از پرندگان شکاری که جثه اش کوچک است و درازیش حداکثر تا 30 سانتیمتر میرسد. رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کره زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است. این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باشه فلک
فرهنگ لغت هوشیار
واحد طول و آن معادلست با: اندازه سر انگشتان تا آرنج، اندازه گشادگی دو دست چون از هم بگشایند، مقداری از دست ما بین سر انگشت کوچک و انگشت شست وجب شبر، یک بند انگشت
فرهنگ لغت هوشیار
هر کاری که مایه سرگرمی باشد، رفتار کودکانه و غیر جدی برای سرگرمی، کار تفریحی، لهو لهب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهه
تصویر باهه
میدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوه
تصویر باوه
نو رسیده، نوباوه، تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانه
تصویر بانه
موی زهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازو
تصویر بازو
قسمتی از دست است که از دوش تا آرنج را شامل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازله
تصویر بازله
ریش زخم خونین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازل
تصویر بازل
آزموده پخته: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازغ
تصویر بازغ
دمنده روشن تابان
فرهنگ لغت هوشیار
مقدار درآمد و نتیجه و بهره برداری که از زمین مزروع یا کارخانه ای حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باگه
تصویر باگه
(پسرانه)
نام یکی از سرداران هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باژه
تصویر باژه
(پسرانه)
نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازو
تصویر بازو
(دخترانه)
نام آهنگی (نگارش کردی: بازو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازنه
تصویر بازنه
(دخترانه)
النگو (نگارش کردی: بازنه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تازه
تصویر تازه
جدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازه
تصویر سازه
فاکتور، بنا
فرهنگ واژه فارسی سره
پاچه. یا کیک در پازه افتادن، کیک در شلوار کسی افتادن مشوش و شوریده و هراسان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باره
تصویر باره
قاعده و قانون
فرهنگ لغت هوشیار