جدول جو
جدول جو

معنی باریکلومانن - جستجوی لغت در جدول جو

باریکلومانن
(نُ)
در متن عربی ابن بیطار باریلوماین است و صورت بالا از ترجمه فرانسوی است. ابوالعباس نباتی گوید: گروهی آنرا صریمهالجدی نامیده اند واین درست نیست. در بعض جبال اندلس آن را عینیه و ذات العین نامند. دیسقوریدوس در کتاب چهارم گوید: برخی از مردم آن را سفلنیون خوانده و گروهی این گیاه راقلومانن خوانده اند و آن درخچه ای است بدون شاخه و برگهای خرد و پراکنده دارد که از هر سو برخی بر دیگری احاطه دارند. رنگ آن بسپیدی زند چنانکه در شکل شبیه به برگ گیاهی است که قسوس (ق و و) نامند و نزدیک برگ آن جوانه هایی است که در آنها میوه ای است شبیه میوۀ قسوس چنان پنداری که بر روی برگ قرار دارد و میوۀ آن سخت و چیدن آن دشوار است و این گیاه را ریشه درشتی است و در زمین های زراعتی و مرزها میروید و گاهی گیاه مزبور بدیگر گیاهان نزدیک خود می چسبد و چون میوۀ آن برسد بچینند و درسایه خشک کنند. جالینوس در کتاب هشتم گوید: بزر و برگ این گیاه نافع است. (از مفردات ابن بیطار ج 1 و ترجمه فرانسوی آن ج 2 ص 198). و رجوع به دو کتاب فوق شود. به لغت اندلس بمعنی شبیه بچشم است کسی که آنراضریمهالجدی دانسته بخطا رفته است و بعضی مقلبنون و بعضی فلوماین نیز نامند. ماهیت آن: گیاهی است بی ساق و برگ آن محیط بر آن و مایل به سفیدی شبیه ببرگ لبلاب صغیر و نزدیک برگ آن شعبه ها روییده و برآنها ثمری شبیه بربق و مزغب با رطوبتی بسیار چسبنده که بر جامه و غیر آن هر چه میرسد می چسبد و ثمر آن را جمع نموده در سایه خشک می نمایند و بیخ آن غلیظ و منبت آن عمارات و خرابه ها و شوره زارها و از جمله نباتاتی است که بر آنچه نزدیک آن باشد می پیچد و برگ و تخم آن مستعمل.رجوع به مخزن الادویه صص 129-130 و باریلوماین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یُ)
رجوع به باریکلومانن شود، جانشین شدن:
وزان پس چنین گفت با کدخدای
که بیداد را رای شد باز جای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا