جدول جو
جدول جو

معنی بارودآب - جستجوی لغت در جدول جو

بارودآب
سراب بارودآب، رودی است در حومه نهاوند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دی یَ)
زاج. (دزی ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا
تونسی (خطیب محمد) امام اول مسجد جامع باردو در تونس بوده، کتب زیر از اوست: تعلیم القاری (رساله در احکام تجوید) که بسال 1293 هجری قمری تألیف کرد و شیخ محمد شاذلی بن اصلح وی را بدین دو بیت:
لقد جمعت وصف الحروف و بینت
مخارجها کل البیان و وضحت
و زادت علی هذا من العلم جمله
لمن یقراء القرآن حقّا تعینت،
تقریظ گفته، چ تونس 1294 در 94 ص (ازمعجم المطبوعات ج 1 ستون 513)، مرد بددل، (ناظم الاطباء)
عمر افندی، او راست: ماقاله مالک فی الخمر (مطبعۀ موسوعات 1903 میلادی)، (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 513)
لغت نامه دهخدا
کشور، نام قدیم ناحیتی در ساحل غربی دریای سیاه، (یشتها ج 1 ص 393 و 409)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مفرد بارود، تفنگ. (دزی ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا
آبی که در آن داروهای مفید باشد، آب گرم معدنی: گفت پریان را بخوان تا مرا بداروآب برند ... (اسکندرنامۀ منثور نسخۀ سعید نفیسی)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
نام بلدی است در گجرات هندوستان که در 130 هزارگزی شمال شهر سورت واقع است. لنگرگاهی زیبا، آب انبارهای وسیع، بتخانه های باتکلف دارد. آثاری از زمان آل تیمور در این شهر هنوز بجای است. در تاریخ 1819م. زلزلۀ شدیدی بعض قسمتهای این شهر را ویران ساخت. این شهر پایتخت راجه های قدیم کیکوار بود که بعدها تابع دولت انگلستان شدند. انگلیس ها آخرین راجه را به جنایات متعددی متهم ساخته وی را معزول و کشور را تماماً بضبط آوردند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2: باروده). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
صفتی است شهر و ده و مزرعه را که با آب رود مشروب شود نه قنات و چاه: سنگویۀ بلوچستان سه رشته قنات و شش مزرعۀ رودآب دارد، (مرآت البلدان)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای ششگانه بخش فهرج شهرستان بم است، این دهستان در باختر فهرج واقع است و حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به بخش مرکزی و دهستان پشت رود، از طرف مشرق به دهستان عزیزآباد، از طرف جنوب به شهرستان جیرفت، و از طرف مغرب به بخش مرکزی، منطقه ای است جلگه ای و تمام آبادیهای آن نزدیک بهم واقع شده اند، هوای دهستان گرمسیر است و آب قرای آن از قنوات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حنا و پنبه و خرما و لبنیات و انواع مرکبات، و شغل مردان زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان قالیچه و گلیم و کرباس بافی است، زبان مادری ساکنان قری فارسی بلوچی است، از29 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 8000 تن است، مرکز دهستان آبادی کروک است و راههای آن مالرو و عریض است و میتوان به تمام آبادیهای عمده اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی کوچک از دهستان بالا شهرستان نهاوند، واقع در 6 هزارگزی خاوری شهر نهاوند. سکنۀ آن 20 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
آنندراج و عمید آن را پارسی دانسته اند معین آنرا ترکی عربی دانسته یمسو گندک باروت
فرهنگ لغت هوشیار