جدول جو
جدول جو

معنی بارنولد - جستجوی لغت در جدول جو

بارنولد
(نُ وِ)
بارنولت (ژان). متولد به آمرس فوت به حدود 1549-1619 میلادی نام یکی از مشاهیر هلند است که برای استقلال کشورش کوشید و یکی از پایه گذاران جمهوری ایالات متحده بشمار است و سرانجام به امر موریس دوناسو اعدام گردید. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ نَنْ دَ / دِ)
دریانورد. دریاپیما. که بحر را درنوردد. که دریا را پیماید. بحرپیما
لغت نامه دهخدا
(تُ لُ)
قهرمان پیس ’ریش تراش اشبیلیه’ اثربومارشه که مظهر کسانی که قیم و در عین حال حسود و با سؤظن هستند میباشد
لغت نامه دهخدا
(تُلْ)
فردریک اگوست. مجسمه ساز فرانسوی متولد در کلمار. (1834- 1904 میلادی) مؤلف کتابهای ’آزادی، منورکننده جهان’ و ’شیر بل فور’
لغت نامه دهخدا
(شِ بَ دَ / دِ)
محاسب علافهای بزرگ میدان. نویسنده و ثبت کننده صورت حساب در میدان خواربار و تره بارفروشی
لغت نامه دهخدا
(تُ)
بارتولد. خاورشناس بنام روسی است که کتاب علمی و نفیسی در جغرافیا و تاریخ ترکستان روس در 1900 میلادی نوشته و در 1928 میلادی به انگلیسی درآمده است. وی با مراجعه به تاریخ دورۀ مغول و تحقیق در گزارش آسیای مرکزی و ترکستان در دورۀ استیلای مغول تألیفی ارزنده از زمان چنگیز و فتوحات ویاسای او و دورۀ تیموریان ساخته که دایره المعارف اسلام از آن نقل کرده است. همچنین کتابی در جنگهای آتسز و سنجر نگاشته که موادآن را از نسخۀ خطی بنگاه زبانهای شرقی پطرگراد ترتیب داده و درباره آتسز تحقیقاتی نموده است. رجوع به دایره المعارف اسلام شود. و نیز مقالات باارزشی درباره تاریخ ایران در مجلۀ آشورشناسی نگاشته است. (از فرهنگ خاورشناسان ص 57)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از جزائر آنتیل واقع در آمریکا در 30هزارگزی شمال شهر آنیتفوآ، در 17 درجه و 40 دقیقۀ عرض شمالی و 64 درجه و 10 دقیقۀ طول غربی واقع گشته، طولش به 30 هزار و عرضش به 16 هزار گز بالغ است، اراضی آن پست و مسطح است، لنگرگاهی ندارد و سواحلش خطرناک میباشد، خاکش حاصلخیز و محصولاتش عبارت است از: پنبه، نیل، تنباکو، نیشکر و غیره، از سال 1628 میلادی در ید تصرف دولت انگلیس میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
برولا، پسر خواجه بن ییسورنویان از قوم اولقونوت، (تاریخ مبارک غازانی چ 1358 انگلستان ص 91، 97، 98 و 99)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
نام بلدی است در گجرات هندوستان که در 130 هزارگزی شمال شهر سورت واقع است. لنگرگاهی زیبا، آب انبارهای وسیع، بتخانه های باتکلف دارد. آثاری از زمان آل تیمور در این شهر هنوز بجای است. در تاریخ 1819م. زلزلۀ شدیدی بعض قسمتهای این شهر را ویران ساخت. این شهر پایتخت راجه های قدیم کیکوار بود که بعدها تابع دولت انگلستان شدند. انگلیس ها آخرین راجه را به جنایات متعددی متهم ساخته وی را معزول و کشور را تماماً بضبط آوردند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2: باروده). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است کوچک از بخش سمیرم بالا شهرستان قمشه که در40 هزارگزی جنوب خاور سمیرم متصل به راه مالرو بارند به سمیرم در کوهستان واقع است. هوایش معتدل و دارای 100 تن سکنه میباشد که به لهجۀ لری تکلم میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) ، درشعر زیر بمعنی رایج. سره، ضد ناسره:
ناروا چون درم قلب ز تو بی هنران
باروایی تو و در هر هنری قلب درم.
سوزنی.
رجوع به ’با’ شود
لغت نامه دهخدا
آنندراج و عمید آن را پارسی دانسته اند معین آنرا ترکی عربی دانسته یمسو گندک باروت
فرهنگ لغت هوشیار
طناب بارند چارپایان
فرهنگ گویش مازندرانی