جدول جو
جدول جو

معنی باررس - جستجوی لغت در جدول جو

باررس
(بارْ، رِ)
موریس (1862- 1923 میلادی). نویسندۀ فرانسوی، متولد در شارم. وی در نوشته های خود تحلیلی دقیق و ظریف بکار میبرد و نویسندۀ لیریسم عالی مقامی بود. آثارش عبارتند از: آموری و دولوری ساکروم، و مرگ و غیره. وی از مرحلۀ خودبینی پا فراتر گذاشته، به ستایش زمین و گذشتگان و وطن پرستی قدم نهاد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاررس
تصویر کاررس
آنکه به کاری برسد، کسی که به کاری رسیدگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاررس
تصویر یاررس
یاری، مدد، برای مثال به هرحال خواهند از او یاررس / که او را جهان دار یار است و بس (فردوسی - لغت نامه - یاررس)، کسی که به یار و دوست خود رسیدگی و کمک بکند، یاری دهنده، مددکار، یاری رس
فرهنگ فارسی عمید
کسی که از طرف اداره یا وزارتخانه ای مامور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند، مفتش
فرهنگ فارسی عمید
(وِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی قزوین. در 16هزارگزی خاور مرکز بخش. سکنه 344 تن. آب از رود خانه باورس. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام رودی است نزدیک قزوین که دهی بهمین نام را مشروب می کند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
ژان دو. ادیب و مورخ بنام پرتقال است که بسال 1496م. در ویزو متولد و در 1570 در ریبئیرا نزدیک پمبال درگذشته است. مدت مدیدی در مستملکات آسیائی و افریقایی پرتقال والی بوده و این سفرها و مطالعات موادی برای نگارش کتابی در تاریخ ضبط و ادارۀ مستملکات بوسیلۀ پرتقالی ها برای او فراهم ساخت که در ادبیات پرتقالی ارزش و مقامی بسزا دارد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گوکان بخش خفر شهرستان جهرم که در 20 هزارگزی جنوب باختر باب انار و دو هزارگزی شمال راه عمومی سیکان به گوکان در دامنه واقع است، هوایش گرم و دارای 151 تن سکنه میباشد، آبش از چشمه و محصولش غلات، برنج، مرکبات، خرما و شغل مردمش زراعت و باغداری و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، قریه ای است هفت فرسنگی جنوب شهر خفر، (فارسنامۀ ناصری)
قریه ای است از قریه های نیشابور نزدیک دروازۀ شهر، (انساب سمعانی) (معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 160) (مراصد الاطلاع) (دمزن)
چشمۀ باروس از بلوک خفر مسافت کمی شمالی قریۀ باروس است، (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی مشکین شهر که در 15 هزارگزی شمال مشکین شهر و 10 هزارگزی شوسۀ مشکین شهر به اردبیل در جلگه واقع است، هوایش معتدل و دارای 151تن سکنه میباشد آبش از چشمه و خیاوچای (رود خانه خیاو)، محصولش غلات، صیفی، شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بارْ رُو)
اسحاق (1630- 1677 میلادی). زبانشناس، عالم ریاضی و حکیم الهی انگلیسی، متولد در لندن. وی موارد استعمال دیفرانسیل را در هندسه بدست آورد
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
مامور جهت رسیدگی به کارهای اداره دیگر یا کارمندان آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاررس
تصویر یاررس
مددکار و یاری دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
((رِ))
کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اداره است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاررس
تصویر کاررس
((رَ یا رِ))
کسی که به کارها برسد، آن که کارزار راه اندازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
مفتّشٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspector
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
検査官
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
معائنہ کار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
পরিদর্শক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
mkaguzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
müfettiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
검사관
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
инспектор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspektor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
निरीक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
pemeriksa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
ผู้ตรวจสอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspector
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
ispettore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspetor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
检查员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspektor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
інспектор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
מְפַקֵּחַ
دیکشنری فارسی به عبری