جدول جو
جدول جو

معنی بارخدایی - جستجوی لغت در جدول جو

بارخدایی(خُ)
پادشاهی. بزرگی. مولایی. امیری. سروری:
حقشناسی است که از بارخدایی نکند
در حق هیچکسی تا بتواند تقصیر.
فرخی.
اینت آزادگی و بارخدایی و کرم
اینت احسانی کآن را نه کنار است نه مر.
فرخی.
شاه ملکان پیشرو بارخدایان
زایزد ملکی یافته و بارخدایی.
منوچهری.
گفتم (احمد بن ابی دواد) یا امیر، خدا مرا فدای تو کناد من از بهر قاسم عیسی را آمده ام تا بارخدایی کنی و وی را (افشین را) بمن بخشی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 172)
لغت نامه دهخدا
بارخدایی
بزرگی، سروری، مولایی، پادشاهی، سلطنت، الوهیت، خدایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارداری
تصویر بارداری
آبستنی، آبستن بودن، حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن، بارداری
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان گورک سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 175 هزارگزی خاورسردشت و ده هزارگزی خاور شوسۀ سردشت به مهاباد واقع است، منطقه ای است کوهستانی و جنگلی با هوایی معتدل، دارای 129 تن سکنه از نژاد کرد می باشد، آبش از رود خانه سردشت و محصولش غلات، توتون و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالیش جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
بازبداوی. ابوعلی مثنی بن یحیی بن عیسی بن هلال تمیمی معروف به بازبدایی نیای ابویعلی احمد بن علی بن مثنی بود. در بغداد سکونت گزید و در آنجا حدیث گفت و بسال 223 هجری قمری درگذشت. وی منسوب به بازبدی است. (از معجم البلدان). و رجوع به انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
این نسبت به بازبد است و گمان میکنم قریه ای است از قرای موصل یا جزیره. (انساب سمعانی). و در برخی از متون بازبداوی نیز آمده است
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
عمل بارخواه. بار خواستن. رجوع به بارخواه و بار خواستن شود
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از افغانیها که رقیب ابدالیها بودند و همیشه سلطان از طایفۀ ابدالی و وزیر از طایفۀ بارکزایی تعیین میشد و در 1257 هجری قمری دوست محمدخان از طایفۀ بارکزایی بر تخت سلطنت دست یافت و حکومت سلسلۀ ابدالی یا درانی منقرض شد و تا امروز خاندان او در افغانستان حکومت دارند.
خاندان بارکزایی:
دوست محمدخان
1242هجری قمری- 1826 میلادی
برگشت شاه شجاع به سلطنت
1255- 1258هجری قمری-
1839- 1842 میلادی
شیرعلی خان.
1280هجری قمری - 1863 میلادی
(افضل و اعظم در بلخ و کابل 1282-1284)
یعقوبخان
1296هجری قمری - 1879 میلادی
عبدالرحمن خان
1296هجری قمری - 1879 میلادی
(از تاریخ سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال صص 302-303).
عیوب (که در هرات انقلاب کرد)
1297-1297
حبیب الله
1289-1307
امان الله خان
1309-1337
نادرخان
-
محمدظاهر شاه
و رجوع به معجم الانساب ج 2 شود، در تداول عامه، بسیار خوردن
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ایذه. منطقه ای است کوهستانی و گرمسیربا 210 تن سکنه که به لهجۀ بختیاری سخن میگویند. آبش از چشمه، محصول آن غلات است. شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
بارخدا. نامی از نامهای خدای تعالی. حق تعالی. باری تعالی. پروردگار. باری تعالی که همه رابار دهد. (آنندراج: بارخدا). خداوند. (شرفنامۀ منیری) : و دعا میکردند که بارخدایا تو یونس را بما بازده پس خداوند یونس را فرمود... (قصص الانبیاء ص 136).
ای بارخدای عالم آرای
بر بندۀ پیر خود ببخشای.
سعدی (گلستان).
لغت نامه دهخدا
(خُ)
یعنی ای خدای بزرگ ! (برهان: بارخدا) (هفت قلزم: بارخدا) (دمزن). اللهم !: گفت بارخدایا من میدانم که تو خدای بر حقی. (قصص الانبیاء ص 89). بارخدایا تو یونس را بمابازده. بارخدایا بتو گرویدیم. (قصص الانبیاء ص 136).
بارخدایا اگر ز روی خدایی
طینت انسان بآخشیج سرشتی.
(منسوب به ناصرخسرو).
گفتیم بارخدایا این چیست ؟ گفت آن همه منم نه غیر من. (تذکره الاولیاء). داود بگریست و گفت: بارخدایا آنکه معجون طینت او از آب نبوتست... (تذکره الاولیاء).
بارخدایا مهیمنی و مقدر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بار داری
تصویر بار داری
آبستنی حاملگی حمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوخدایی
تصویر ناوخدایی
عمل وشغل ناوخداملاحی کشتیبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخدای
تصویر بارخدای
باراله خدای متعال، پادشاه بزرگ، خداوند مولی صاحب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خدایی
تصویر بار خدایی
خدایی الوهیت، پادشاهی، بزرگی مولایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخدایا
تصویر بارخدایا
یعنی ای خدای بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
حاملگی، آبستنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی خدایی
تصویر بی خدایی
کفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
Gestation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
gestation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
妊娠
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
הֵרָיוֹן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
गर्भावस्था
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
kehamilan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
การตั้งครรภ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
zwangerschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
вагітність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
gestación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
gravidanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
gestação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
妊娠
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
ciążą
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
Schwangerschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
беременность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
임신
دیکشنری فارسی به کره ای