جدول جو
جدول جو

معنی بارخدایا - جستجوی لغت در جدول جو

بارخدایا
(خُ)
یعنی ای خدای بزرگ ! (برهان: بارخدا) (هفت قلزم: بارخدا) (دمزن). اللهم !: گفت بارخدایا من میدانم که تو خدای بر حقی. (قصص الانبیاء ص 89). بارخدایا تو یونس را بمابازده. بارخدایا بتو گرویدیم. (قصص الانبیاء ص 136).
بارخدایا اگر ز روی خدایی
طینت انسان بآخشیج سرشتی.
(منسوب به ناصرخسرو).
گفتیم بارخدایا این چیست ؟ گفت آن همه منم نه غیر من. (تذکره الاولیاء). داود بگریست و گفت: بارخدایا آنکه معجون طینت او از آب نبوتست... (تذکره الاولیاء).
بارخدایا مهیمنی و مقدر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا.
سعدی
لغت نامه دهخدا
بارخدایا
یعنی ای خدای بزرگ
تصویری از بارخدایا
تصویر بارخدایا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارخدا
تصویر بارخدا
خداوند، خدای بزرگ، پادشاه بزرگ، برای مثال بارخدایی که از او شاکرند / بارخدایان جهان سربه سر (امیرمعزی - ۲۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
پادشاهی. بزرگی. مولایی. امیری. سروری:
حقشناسی است که از بارخدایی نکند
در حق هیچکسی تا بتواند تقصیر.
فرخی.
اینت آزادگی و بارخدایی و کرم
اینت احسانی کآن را نه کنار است نه مر.
فرخی.
شاه ملکان پیشرو بارخدایان
زایزد ملکی یافته و بارخدایی.
منوچهری.
گفتم (احمد بن ابی دواد) یا امیر، خدا مرا فدای تو کناد من از بهر قاسم عیسی را آمده ام تا بارخدایی کنی و وی را (افشین را) بمن بخشی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 172)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
بارخدا. نامی از نامهای خدای تعالی. حق تعالی. باری تعالی. پروردگار. باری تعالی که همه رابار دهد. (آنندراج: بارخدا). خداوند. (شرفنامۀ منیری) : و دعا میکردند که بارخدایا تو یونس را بما بازده پس خداوند یونس را فرمود... (قصص الانبیاء ص 136).
ای بارخدای عالم آرای
بر بندۀ پیر خود ببخشای.
سعدی (گلستان).
لغت نامه دهخدا
(رِ دَرْ)
بمعنی ساحل دریا. کنار دریا. در پهلوی آمده: جای به ایشان ایدون تنگ بکرد که سپاه اردشیر را گذشتن نشایست و اردشیر خود تنها به بار دریا افتاد. (کارنامۀ اردشیر پاپکان ترجمه صادق هدایت ص 20). رجوع به ’بار’ (اروندبار) شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
لغتی در بارخدا یا معرب آن: فسمعته یقول: اندک اندک یا بارخداه ارفق بی یا مولای ! قال ثم خرجت نفسه... (صفه الصفوه). رجوع به بارخدا و بارخدای شود، داربست. پاردو. پارود، پاردو. بادرنگبو. بادرنگبویه باشد. (دمزن). رجوع به بارانه و بادرنگبویه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
حق تعالی را گویند جل جلاله. (برهان) (هفت قلزم). حق تعالی. (دمزن). خدای تعالی بزرگ و نیکوکار، چه لفظ بار بمعنی نیکوکار و بزرگ است و بعضی نوشته اند که حق تعالی را از آن بارخدا گویند که هر کسی را بار میدهد یعنی هر کس هر وقت ازو عرض حاجت خود میتواند کرد. (غیاث). باری تعالی که همه را بار دهد. خدای تعالی بزرگ و نیکوکار چه لفظ بار بمعنی نیکوکار و بزرگ است. (آنندراج). حق تعالی را گویند. (انجمن آرا) (جهانگیری). خداوند. (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ خطی نسخۀ کتاب خانه لغت نامه). خدا. (دمزن). رجوع به شعوری ج 1 ورق 150 شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارخدای
تصویر بارخدای
باراله خدای متعال، پادشاه بزرگ، خداوند مولی صاحب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار دریا
تصویر بار دریا
ساحل دریا، کنار دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خدایی
تصویر بار خدایی
خدایی الوهیت، پادشاهی، بزرگی مولایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخدا
تصویر بارخدا
باراله خدای متعال، پادشاه بزرگ، خداوند مولی صاحب
فرهنگ لغت هوشیار
بزرگی، سروری، مولایی، پادشاهی، سلطنت، الوهیت، خدایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خدا، خداوند، خدای متعال، باری، باری تعالی، بلندمرتبه، بلندمقام
فرهنگ واژه مترادف متضاد