- باربری
- عمل و شغل باربر بردن بار بر دوش و پشت خود، اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است اداره حمل و نقل نقلیه
معنی باربری - جستجوی لغت در جدول جو
- باربری
- کار و شغل باربر، بار بردن، حمل و نقل، بنگاهی که به حمل و نقل کالا و بار می پردازد
- باربری ((بَ))
- عمل و شغل باربر، مؤسسه ای که امور حمل و نقل کالا را به عهده دارد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انطباق، موازنه، تساوی
آکتیویته
باد صبا، باد برین
منسوب به باربد آهنگ ساخته باربد
برابربودن تساوی، هموزنی همسنگی تساوی، همواری، همدوشی همسانی همردیفی، تطابق مطابق بودن معادل بودن، برابری سال 1340 هجری شمسی با 1381 هجری قمری
برابر بودن، هم وزن یا هم سر بودن، رو به رو شدن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
Fertility, Fruitfulness, Prolificacy
Equality, Parity
равенство , паритет
фертильность , плодородие , плодовитость
Gleichheit, Parität
Fruchtbarkeit
рівність , паритет
родючість , родючість
równość, parytet
płodność, urodzajność
生育能力 , 肥沃 , 丰富性
igualdade, paridade
fertilidade, fecundidade
uguaglianza, parità
fertilità, prolificità
fertilidad, fecundidad
igualdad, paridad
égalité, parité
fertilité, fécondité
gelijkheid, pariteit
vruchtbaarheid
ความเท่าเทียม
ความอุดมสมบูรณ์ , ความอุดมสมบูรณ์ , ความอุดมสมบูรณ์
kesetaraan
kesuburan