جدول جو
جدول جو

معنی باذانی - جستجوی لغت در جدول جو

باذانی
منسوب به باذان، رجوع به باذان شود، قریه ای است از دجیل، (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارانی
تصویر بارانی
مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به باشان که قریه ای است از هرات، (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به بایان که نام راهی است در تنسیق (ظ: نسف) بنام بایان، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
محمود بن برکات ملقب به نورالدین، فقیه حنفی دمشقی بود که در فقه حنفی آثاری دارد، او راست: مجری الانهر فی شرح ملتقی الابحر و تکمله البحرالرائق فی شرح الکنز، او منسوب به باقا از قرای نابلس است، اصلاً از آنجا بود ولی در دمشق متولد شده و در همین شهر بسال 1003 هجری قمری درگذشت، (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 41)
منسوب به باقا از قرای نابلس. (الاعلام زرکلی ج 8 ص 41)
لغت نامه دهخدا
فرق سر، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192)، هرچیز که پوشاند سر را، (ناظم الاطباء)، اما در کتب و مآخذ دسترس دیگر دیده نشد، باک داشتن، ما ابالیه، و به بالا، و باله، و بلاء و مبالاه، التفات نمی کنم، باک نمیدارم، (ناظم الاطباء)، اصل آن بالیه بود و جهت تخفیف یای آن را برداشته اند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به قریۀ بالا از قرای مرو که به فارسی آنرا کوالا خوانند، (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
اسب کندرو، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، اسب بارگیر، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، اسب پالانی، (ناظم الاطباء)، ظاهراً بالانی صورتی از پالانی است، رجوع به پالانی شود
لغت نامه دهخدا
(ی ی)
ابوسعید ابراهیم بن طهمان خراسانی از اهالی هرات و ازقریۀ باشان بود و جمعی از تابعان را دریافت (از آنجمله عمرو بن دینار). وی در مکه بسال 63 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان ذیل کلمه باشان) و (تاج العروس و انساب سمعانی ج 1)
لغت نامه دهخدا
ابوعبید احمد بن محمد الهروی صاحب کتاب ’غریبین’ در لغت و منسوب به باشان از قرای هرات، رجوع به معجم البلدان و تاج العروس ذیل کلمه بشن و حاشیۀ تاریخ بیهقی چ ادیب ص 110 شود
لغت نامه دهخدا
(ی / ی ی)
ابویعلی محمد بن ابی الطیب احمد بن ناصر البایانی از پیشوایان ادب بود و در 367 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
مربوط به باران، تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
ممطرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
Drizzly, Rainy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
pluvieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
piovoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
дождливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
regnerisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
дощовий , дощовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
deszczowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
小雨的 , 阴雨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
chuvoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
মুষলধারে , বৃষ্টির
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
بوند بوند بارش , بارش والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
lluvioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
mvua hafifu, mvua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
hafif yağmurlu, yağmurlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
이슬비의 , 비 오는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
霧雨の , 雨の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
גשם קל , גשום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
gerimis, hujan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
ฝนตกปรอยๆ , ฝนตก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
druilerig, regenachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
वर्षा वाला
دیکشنری فارسی به هندی