جدول جو
جدول جو

معنی بادویزن - جستجوی لغت در جدول جو

بادویزن
(بادْ زَ)
بادبیزن باشد. (ناظم الاطباء: بادویز). مروحه. (زمخشری) :
راست گوئی که باد رفتارش
خاستی از دو بادویزن گوش.
مسعودسعد (در تعریف فیل) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 179).
رجوع به بادبیزن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادبیزن
تصویر بادبیزن
بادبزن، وسیله ای برای به حرکت در آوردن هوا و ایجاد باد
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
بادزن را گویند و بعربی مروحه خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء). منفض. (منتهی الارب). بمعنی بادشکن که بعربی مروحه باشد. (آنندراج). مروحه. (دهار). بادبزن. بادبیزان. بادزنه. آنچه از جامه و برگ خرما و نی سازند و بدان باد کنند (ظ: زنند) و آنرا بادکش و بادزن و بادزنه نیز گویند، بتازیش مروحه خوانند. (شرفنامۀ منیری) : و از وی (از ترمذ) صابون نیک و بوریای سبز و بادبیزن خیزد. (حدود العالم).
بر کرده پیش جوزا وز پس بنات نعش
این همچو بادبیزن و آن همچو بابزن.
عسجدی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی).
ز هر سو یکی بادبیزن زبر
فروهشته از پرّ طاوس نر.
اسدی (گرشاسب نامه).
... بادبیزنی و پرویزنی بیاورد و آب بر بادبیزن میفشاند از بادبیزن و پرویزن بر مثال باد و باران می آمد. (سندبادنامه ص 96).
شیرین بدر نمیرود از خانه بی رقیب
داند شکر که دفع مگس بادبیزنست.
سعدی.
شیرین بضاعت بر مگس چندانکه تندی میکند
او بادبیزن همچنان در دست و می آید مگس.
سعدی (طیبات).
چو بادبیزن و مسواک داشت حکم علم
بشد سجادۀ زردک بمرشدی اشهر.
نظام قاری.
لغت نامه دهخدا
(بادْ)
بادویزن. بمعنی بادبیزن است که بادکش باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 165). رجوع به بادزن و بادبیزن شود، مواجهه. لقا: حاجبی از آن عبدالرزاق غلامی درازبالای بادیدار مردی ترکمان درآمد و او را نیزه بر گلو زد و بیفکند و دیگران درآمدند اسب و سلاح بستدند و غلام جان بداد ودیگران را دل بشکست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 638)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دویدن بشتاب. بسویی رفتن: منصور در حال برجست و پیش صادق بازدوید و در صدرش بنشاند. (تذکرهالاولیاء عطار). چون نظر احمد بر سیدابوالحسن آمد، درجای برجست و به پیش او بازدوید. (تاریخ قم ص 212)
لغت نامه دهخدا
بادلین (کتاب خانه بادلیان)، نام کتاب خانه معروفی است در اکسفرد (انگلستان) که توسط سر تامس بادلی در 1595 میلادی بنیادنهاده و در 1602 افتتاح شد و آن دارای نسخ بسیار قدیم و معتبر است و اته دانشمند بنام آلمانی فهرستی برای آن تألیف کرده است
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 36هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقعست، منطقه ای است کوهستانی با آب و هوائی معتدل و 20 تن سکنه، آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد، مزارع اسپرگ، زینسان، میان، سیامی پورک، کلاته غلام و حاجی قربان جزو این ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، اندازه کننده باده و شراب، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پیش و پس گریبان جامه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. در 33هزارگزی شمال باختری نورآبادو 9هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به هرسین کرمانشاه واقعست. سرزمینی است تپه ماهوری و سردسیر و دارای 300 تن سکنه میباشد. آبش از چشمه سار و محصولش غلات، لبنیات و پشم و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ مظفروند هستند و در ساختمان و چادر زندگی میکنند و عده ای برای علوفۀ احشام بگرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ سَ)
دویدن است در همه معانی، رسیدن و آمدن. (آنندراج) (برهان) :
چون در او آثار مستی شد پدید
یک مرید او را در آن دم بررسید.
مولوی.
و رجوع به رسیدن شود
لغت نامه دهخدا
بادزن مروحه بادبزن باد بیزان بادزنه آنچه از پارچه و برگ خرما و نی و جز آن سازند و بدان باد زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادو زن
تصویر جادو زن
جادوگر ساحره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
عاصفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
Windiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
ventosité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وجین کاری که با کج بیل وجین کند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
windrijkdom
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
ہوا داری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
ветреность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
Windigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
вітряність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
wietrzność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
多风性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
ventosidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
ventosità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
বাতাসের প্রবণতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
ventosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
upepo mwingi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
rüzgârlılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
바람 많음
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
風の多さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
רוּחָנִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
हवा का प्रभाव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
kebisingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بادخیزی
تصویر بادخیزی
ความมีลมแรง
دیکشنری فارسی به تایلندی