جدول جو
جدول جو

معنی بادوک - جستجوی لغت در جدول جو

بادوک
ماست خوری کوچک، مغرور و خود بزرگ بین، آدم با افاده، کاسه ی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باشوک
تصویر باشوک
(پسرانه)
نوعی پرنده شکاری (نگارش کردی: باشوک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باپوک
تصویر باپوک
(پسرانه)
کولاک (نگارش کردی: باپک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جادوک
تصویر جادوک
جادوگر کوچک
فرهنگ فارسی عمید
شاگرد ارمیا که پیشگوییهایش را بدو املاء میکرده است، (600 قبل از میلاد)
لغت نامه دهخدا
نام دهی است در یک فرسنگی ابرقوه. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
نام رودی است که به روایت باج پران از کوهستان شکد بام هند سرچمشه میگیرد، (از تحقیق ماللهند بیرونی ص 128)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی است از دهستان حومه بخش سومای شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 152 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، بزرگ شدن. بالغ شدن:
چو بررست و آمدش هنگام شوی
چو پروین شدش روی و چون قیر موی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
ناخوشی سکاچه و کابوس، (ناظم الاطباء)، نیدلان، جاثوم، بختک، نسبرک، عبدالجنه، دیونسبرک، (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کودک ساقی باده دهنده زنان سلاطین پارسی، و رودک و ریدک ساقی باده ده مردان کمتر از ده سال داشته باشد و ببلوغ نرسیده باشد. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
دیوانه، احمق
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ بادی، بیابانیان، (ترجمان علامۀ جرجانی ص 25) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
گردنۀ بادوش گردنه ای است که مابین قلیان کوه و اشتران کوه از انشعابات جبال پیشکوه بارتفاع 3040 متر واقع و محل عبور طوایف لر است، رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 29 شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قریه ای است بیک فرسنگی ابرقوه. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جادوک
تصویر جادوک
جادوگر کوچک ساحرک
فرهنگ لغت هوشیار
((رُ))
این واژه اولین بار در جواهرسازی به مروارید نامنظم و یا سنگی که تراش نامنظم خورده گفته می شد، نام مکتبی در معماری و موسیقی در قرن 16 میلادی که ویژگی های آن، تنوع در طراحی، تضاد و اختلاف بین قسمت های مختلف، فراوانی اشکال و د
فرهنگ فارسی معین
بادوک
فرهنگ گویش مازندرانی
بادام
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که بدنش موضع عفونی داشته و در اثر کم شدن مقاومت بدن و
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر، باداب، چشمه ای در جنوببالا
فرهنگ گویش مازندرانی