نوشابۀ مستی آور، شراب، می، برای مثال بیار باده که در بارگاه استغنا / چه پاسبان و چه سلطآنچه هوشیار و چه مست (حافظ - ۵۶) هر واردی که چون برق روشن شود و سریعاً خاموش گردد باده کشیدن: باده نوشیدن، باده خوردن
نوشابۀ مستی آور، شراب، می، برای مِثال بیار باده که در بارگاه استغنا / چه پاسبان و چه سلطآنچه هوشیار و چه مست (حافظ - ۵۶) هر واردی که چون برق روشن شود و سریعاً خاموش گردد باده کشیدن: باده نوشیدن، باده خوردن
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد. در 19هزارگزی باختر زاغه و 6هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به بروجرد در دامنه واقعست. هوایش معتدل و دارای 572 تن سکنه میباشد که بلهجۀ لری فارسی سخن میگویند. آبش از سراب باده و رود خانه آبستان و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنانش قالی بافی و راهش مالرو می باشد. ساکنین آن از طایفۀ سگوند میباشند که عده ای در ساختمان و برخی در سیاه چادر بسر میبرند و برای تعلیف احشام در اطراف ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد. در 19هزارگزی باختر زاغه و 6هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به بروجرد در دامنه واقعست. هوایش معتدل و دارای 572 تن سکنه میباشد که بلهجۀ لری فارسی سخن میگویند. آبش از سراب باده و رود خانه آبستان و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنانش قالی بافی و راهش مالرو می باشد. ساکنین آن از طایفۀ سگوند میباشند که عده ای در ساختمان و برخی در سیاه چادر بسر میبرند و برای تعلیف احشام در اطراف ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
شراب، چه باد غرور در سر می آورد. (رشیدی). شراب، چه باد بمعنی غرور آمده و هاء نسبت است. (غیاث). شراب. (ناظم الاطباء). بمعنی مسکری است که از انگور تازه بگیرند و در عربی خمر گویند. (شعوری ج 1 ورق 190). شراب و می را گویند. (شرفنامۀ منیری). لفظ باد را هاء نسبت و مشابهت افزوده بنابر لطافت او را تشبیه بباد کرده اند: باده را باد نام کرد استاد زآنکه آبی بود لطیف چو باد. ادیب صابر گفته: ز باد نام نهادندباده را یعنی چو باد صبح دمیدن گرفت باده بخواه. (از انجمن آرا).
چوبدستی. - کردباده، چماق کردان. باهوی کردها: کسی باید آنگه که تو باده خوری که آرد سوی مرز تو کردباده. سوزنی. رجوع به باهو و باهوی کرد شود
شراب، چه باد غرور در سر می آورد. (رشیدی). شراب، چه باد بمعنی غرور آمده و هاء نسبت است. (غیاث). شراب. (ناظم الاطباء). بمعنی مسکری است که از انگور تازه بگیرند و در عربی خمر گویند. (شعوری ج 1 ورق 190). شراب و می را گویند. (شرفنامۀ منیری). لفظ باد را هاء نسبت و مشابهت افزوده بنابر لطافت او را تشبیه بباد کرده اند: باده را باد نام کرد استاد زآنکه آبی بود لطیف چو باد. ادیب صابر گفته: ز باد نام نهادندباده را یعنی چو باد صبح دمیدن گرفت باده بخواه. (از انجمن آرا).
چوبدستی. - کُردباده، چماق کردان. باهوی کردها: کسی باید آنگه که تو باده خوری که آرد سوی مرز تو کردباده. سوزنی. رجوع به باهو و باهوی کرد شود
سه محل است در فارس. یکی شهرستان آباده که مشتمل بر هفت بخش یا بلوک است. آبادۀ اقلید، مرغاب، مرودشت، مایین، رامجرد، بیضاء و ایرج. دیگر مرکز آبادۀ اقلید و آن شهرکی است در راه اصفهان و شیراز میان جنّت آباد و خان درویش، فاصله آن تا تهران 617700 گز و تا شیراز 44 فرسخ است. پستخانه و تلگرافخانه دارد، جمعیت آن 5000 تن و منبت کاری و گیوۀ آن بخوبی معروف است. دیگر مرکز آبادۀ طشک و آن قصبه ای است در مشرق شیراز بفاصله 23 فرسخ و دارای 250 خانوار
سه محل است در فارس. یکی شهرستان آباده که مشتمل بر هفت بخش یا بلوک است. آبادۀ اقلید، مرغاب، مرودشت، مایین، رامجرد، بیضاء و ایرج. دیگر مرکز آبادۀ اقلید و آن شهرکی است در راه اصفهان و شیراز میان جنّت آباد و خان درویش، فاصله آن تا تهران 617700 گز و تا شیراز 44 فرسخ است. پستخانه و تلگرافخانه دارد، جمعیت آن 5000 تن و منبت کاری و گیوۀ آن بخوبی معروف است. دیگر مرکز آبادۀ طشک و آن قصبه ای است در مشرق شیراز بفاصله 23 فرسخ و دارای 250 خانوار
یکی از پرندگان شکاری که جثه اش کوچک است و درازیش حداکثر تا 30 سانتیمتر میرسد. رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کره زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است. این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باشه فلک
یکی از پرندگان شکاری که جثه اش کوچک است و درازیش حداکثر تا 30 سانتیمتر میرسد. رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کره زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است. این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باشه فلک