جدول جو
جدول جو

معنی بادشکام - جستجوی لغت در جدول جو

بادشکام
(دِ)
بمعنی بادشفام است که سرخی بسیاهی مایل روی مردم باشد. (برهان). بادشفام است. (آنندراج) (ناظم الاطباء: بادشفام). رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 176 ص آ و به باددژنام، بادژکام، بادژفام، بادژبام، بادشفام، بادشوام، بادشم، بادش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باد سام
تصویر باد سام
باد سموم، باد زهرناک، باد زهرآگین، باد گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادشنام
تصویر بادشنام
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادرو، سرخ باد، بادر، بادژ، باد دژنام
فرهنگ فارسی عمید
(دِژْ)
بمعنی بادژفام است که سرخی بسیاهی مایل و کدورت و کمودتی باشد که در روی مردم بهم رسد. (برهان). رجوع به آنندراج، و بادژ، بادژفام، بادژکام، بادژبام، بادش، بادشکام، بادشفام، بادشنام، بادشوام، بادشم شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
تندرو. سریعالسیر:
چو وقت حمله بود آفتی است بادشتاب
چو وقت علم بود رحمتی است کوه درنگ.
فرخی.
کوه درنگ است و نیز بادشتابست
آن چه رکابست یارب آن چه عنانست ؟
؟
لغت نامه دهخدا
(دِ)
بمعنی بادژکام است که سرخی و بنفشی و کمودت روی باشد. (برهان). بادژفام. (ناظم الاطباء). سرخی مفرط که از غلبۀ خون بر رخ و سایر اندام ظاهر شود و سرخ باد نیز گویند. (رشیدی). رجوع به بادژ، بادژفام، بادژکام، بادژوام، بادش، بادشکام، بادژبام، بادشفام، بادشنام، بادشوام، بادشم شود.
لغت نامه دهخدا
(دِ)
بمعنی بادژفام است که سرخی و کمودتی باشد که در روی مردم بهم میرسد. (برهان) (آنندراج). رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 176 ص آ و به بادشنام، بادشکام، بادشوام، بادژفام، بادژنام، بادژبام، باددژنام، بادشم، بادش شود.
لغت نامه دهخدا
(دِ)
بمعنی بادژفام است که سرخی و بنفشی و کمودت روی باشد و بعضی آنرا سرخ باد گویند. (برهان). بنفشی و کدورت و کمودت روی. باد سرخ. (ناظم الاطباء: بادژکام). رجوع به بادژ، بادژفام، بادژنام، بادژوام، بادش، بادشکام، بادژبام، بادشفام، بادشوام، بادشنام، بادشم شود
لغت نامه دهخدا
(دِشْ)
بادشنام است که مقدمۀ جذام باشد. (برهان). رجوع به بادژ، باددژفام، بادشفام، بادژکام، بادشکام، بادژوام، بادشوام، بادژبام، بادشم شود، شاخی را گویندکه بر دست صاحب باد بجنبانند و شاخ کشیدن نیز گویند. (آنندراج). محجم. کپه. سمیرا. محجمه، حجامتی را گویند که بر آن تیغ زنند. (برهان) (آنندراج). حجامت. (ناظم الاطباء). بادکش نیز یکی از متصرفات قدیمی است که همیشه متداول بوده و امروزه نیز زیاد بکار برده میشود. احتقاق پوست ناشی از بادکش به اندازه ای است که خون مردگی حاصله از آن تا چندین روز باقی می ماند. بادکش برای آرام کردن دردهای لومباگو، نورالژی، درد پهلو، نفریت و در بیماریهای حاد ریوی بکار برده میشود. (درمانشناسی ج 1) ، دم زرگری و آهنگری. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مجرای هوا
لغت نامه دهخدا
(دِ)
بمعنی بادشفام است. (برهان) (آنندراج). بادشفام و بادژنام سرخی مفرط که از غلبۀ خون بر رخ و سایر اندام ظاهر شود و سرخ باد نیز گویند، و گفته اند که آن مقدمۀ جذام است و در اصل باددشنام و باددژنام بوده یعنی زشت نام چه دش و دژ بالضم در لغت فرس بمعنی زشت آمده و چون این باد به حسب نمود هم زشت است بدین نام موسوم شده،... و بادژفام و بادژوام نیز آمده یعنی باد زشت رنگ بواسطۀ سرخی تیره برنگ زشت سودائی و یک دال نیز حذف کرده اند و بادش و بادژ (بضم دال و حذف نام) نیز آمده. (از فرهنگ رشیدی). جذام باشد. (غیاث). سرخی ای است منکر که بر روی و اطراف پدید می آیدهمچون لون ابتداء جذام و در زمستان بسیار افتد بسبب آنکه بخار دموی اندر زیر پوست محتقن شود و باشد که ریش گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). حمرۀ زشتی شبیه بحمره ای که در ابتدای جذام پیدا آید بر روی و بر اطراف خاصه در زمستان و گاهی با ریشها باشد:
آنها که گرفتار ببادشنامند
گر رگ نزنند درخور دشنامند
مطبوخ هلیله بعد از این گر بخورند
در طور و طریق پخته کاران خامند.
یوسفی طبیب (از جهانگیری) (از رشیدی).
رجوع به بادژ، باددژفام، بادژفام، بادژبام، بادشفام، بادژکام، بادشوام، بادشم، بادشکام، بادژوام، بادژنام شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی باد مرگ باد سوزان که از رپیتوین (جنوب) آمریکا به سوی اپاختر (شمال) می وزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاد کام
تصویر شاد کام
فیروزمند، مظفر، کامروا، خوشحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد زکام
تصویر باد زکام
باد سرما باد چایمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
مع وجود فجوةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
Gapingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
de manière béante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
틈으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
درز کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
yarık şeklinde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
kwa pengo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
ফাটলসহ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
בפער
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
裂け目に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
gapend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
दरार के साथ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
dengan celah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
อย่างเปิดออก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
de manera abierta
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
de forma aberta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
裂开地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
z przerwą
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
з розривом
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
klaffend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
с зиянием
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با شکاف
تصویر با شکاف
in modo aperto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی