جدول جو
جدول جو

معنی بادخوانی - جستجوی لغت در جدول جو

بادخوانی(خوا /خا)
چشمه ای است که در یکی از ده های دامغان بود که نام آن ده هوا بود و اگر لتۀ زن حایض و امثال آن از قاذورات در آن چشمه بیفکنند باد سخت و طوفان عظیم بهم رسد چنانکه درختان و عمارات عالیه بیفکند وتا آنرا برنیارند فروننشیند و این معنی به تواتر ثابت شده و ارباب مسالک و ممالک بر آن متفق اند. (از فرهنگ رشیدی). رجوع به بادخان، بادخوان و بادخن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادخواری
تصویر شادخواری
شادی، خوش گذرانی، باده گساری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادخواهی
تصویر دادخواهی
از کسی نزد حاکم یا قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن، تظلم
فرهنگ فارسی عمید
(خوَ / خُ)
دهی است از دهستان فتح آباد بخش بافت شهرستان سیرجان. در 59هزارگزی شمال باختری بافت و یک هزارگزی جنوب راه فرعی بافت - سیرجان، در کوهستان واقعست. منطقه ای است سردسیر با 59 تن سکنه. آبش از رودخانه و محصولش غلات، حبوبات و راهش فرعی است. ساکنین آن از طایفۀ افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
عمل بارخواه. بار خواستن. رجوع به بارخواه و بار خواستن شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
کنایه از آن است که کسی چیزی را زیاده از آنچه هست وانماید. (برهان قاطع). یعنی زیاده از آنچه هست خود راوانمودن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خود را زیادتر از آنچه هست وانمودن. (فرهنگ نظام) :
یک خود را بصد سازد ظهوری خرج در مجلس
کند تا مدعی را زیر، بالاخوانیی دارد.
ظهوری (از آنندراج).
چو دید از قامت او سرو نرخ خویش را نازل
ز بالاخوانی بیجای قمری منفعل باشد.
محسن تأثیر (از آنندراج) ، قسمی از پارچۀ صاف و کهنه. (ناظم الاطباء). پارچۀ کلفت پشمین که در زیر پالان اسب باری و یا شتر باری نهند. (ناظم الاطباء) ، پلاس که در راهرو اطاق گسترند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
سیاهی مخلوط بکبودی. (بحر الجواهر). رنگ بنفش که بسیاهی زند
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
کنایه از مردم هرزه گوی و خوش آمدگوی باشد. (برهان) (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کنایه از مردم هرزه گوی و خوش آمدگوی و متملق. (انجمن آرا). بادفروش. بادپران. بادخان. بادپر.
لغت نامه دهخدا
بادخوانی، نام چشمه ای است در قریۀ هوا که یکی از قراء دامغانست، گویند اگر اندک چیزی مردار در آن چشمه افتد باد و طوفان بمرتبه ای شود که آدم را ببرد و اسب را بیندازد، (برهان)، رجوع به آنندراج و انجمن آرا شود، نام چشمه ای است که در یکی از قرای دامغان بود و نام آن قریه هوا باشد و اگر زن حایضه لتۀ نجس خود را در آن چشمه افکند باد طوفان تند بهم رسد چندانکه اسب و آدم را رباید، شیخ آذری در کتاب غریب الدنیا و عجایب العلیا نظم کرده:
شهر قومس که دامغان نامند
قریه ای هست کش هوا خوانند
هست مشهور زآن مزار مقام
چشمۀ آب بادخانی نام
ار زنی حایض از رکوی پلید
اندر آن افکند کسی که رسید
از حوالی ّ آن برآید باد
برکند باد خاک زآن بنیاد،
(از جهانگیری)،
و رجوع به شعوری شود،
در عجایب المخلوقات آمده: به پنج فرسنگی دامغان چشمه ای است که آنرابادخانی خوانند اگر از نجاسات چیزی درو افکنند باد و سرما و بارندگی پیدا شود و چون بردارند تمام فرونشیند و چنانکه نجاست بیشتر بود باد و سرما بیش باشد واین معنی در آن ولایت مشهور است، (نزههالقلوب چ لیدن ج 3 ص 277)، مؤلف مرآت البلدان آرد: چشمه ای است در کوههای حوالی دامغان در طرف جنوب دره ای که بسمت چشمه علی می آیند و در جانب راست واقع، محوطه و حصار کوچکی در دور این چشمه ساخته اند و چشمه در وسط محوطه است، آب چشمه غلیظ و بدرنگ و باعفونت و دو ذرع پائین تر ازسطح زمین جریان دارد، این آب مرکب است از گوگرد و آهن و چنین معروفست که اگر چیزی از قاذورات و کثافات میان آن بیندازند باد و طوفان عظیمی برمیخیزد، مورخین قدیم در فقرۀ این چشمه اغراقات نوشته اند و گویند تا کثافات را پاک نکنند و از چشمه خارج نسازند باد وطوفان رفع نمیشود و هوا آرام نمیگیرد، بالجمله چشمۀ بادخانی در دامنۀ کوهی است که پشت آن محال هزارجریبی مازندرانست، (و پس از نقل مطالب مندرج در نزهه القلوب آرد) : صاحب عجایب المخلوقات گوید: زکریابن محمود الغزنوی از قول صاحب تحفه الغرایب نقل میکند که در جبل دامغان چشمه ای است که اگر در او نجاست بیندازند هوا بشدت مختلف میشود که بیم انهدام ابنیه هست، آنچه محققین بدقت نظر معلوم کرده اند چشمۀ بادخان عملی خارق عادت و خارج از دایرۀ طبع و طبیعت نیست، باد تندی که از بحر خزر برمیخیزد و غالباً هبوب این باد از نقطۀ شمال مغربی بجنوب شرقی است و مواضعی که در محوطۀ بحر خزر واقع شده اغلب دوچار بادهای سخت پی درپی میباشند و چون دره ای که آب چشمه علی از آن جریان دارد و بسمت شهر دامغان و جلگه ای که این شهر در آن واقع شده امتداد دارد و چشمۀ بادخان نیز در محاذات این دره میباشد، گاهی افتادن کثافتی درین چشمه برحسب اتفاق مقارن شده است با زمان وزیدن بادهای سختی که ازبحر خزر برمیخیزد و عوام الناس از قدیم الایام تاکنون چنین تصور کرده اند که وزیدن باد شدید در جلگۀ دامغان یا اختلاف هوا بهر نوع بعلت انداختن نجاست در چشمۀبادخانی بوده و هست تا مصمم برفع و پاک کردن آن میشوند البته مدتی طول میکشد و ازبرای وزیدن بادهای تندانتها و حدیست پس چنین گمان میکنند که ابتدای وزیدن باد بواسطۀ نجاست در چشمۀ بادخانی و قطع آن بجهت پاک و تمیز کردن آنست و اگر غیر از این که گفتیم باشد مسئله از قاعده طبیعت خارج است و تعبداً نمیتوان قبول کرد و عقلاً در امثال و نظایر این امور که مطلقاً دخلی بدین و مذهب ندارد براه تعبد نمیتوانند رفت، آنچه را مأخذ و دلیل عقلی است میپذیرند و آنچه برخلاف است رد مینمایند، (مرآت البلدان ج 4 صص 230 - 231)، رجوع به بادخان، بادخوان و بادخوانی شود، مرطوب، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالاخوانی
تصویر بالاخوانی
خود را زیاده از آنچه که هستند وانمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادخواهی
تصویر دادخواهی
عمل داد خواه به حاکم یا قاضی شکایت بردن تظلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادخواهی
تصویر دادخواهی
عمل دادخواه، به حاکم یا قاضی شکایت بردن، تظلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازخوانی
تصویر بازخوانی
تجدیدی (درس)
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
إعادة التّأهيل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
Rehabilitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
réhabilitation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
リハビリテーション
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
بحالی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
পুনর্বাসন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
urekebishaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
rehabilitasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
재활
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
rehabilitasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
שִׁקוּם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
पुनर्वास
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
การฟื้นฟูสมรรถภาพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
rehabilitatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
riabilitazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
reabilitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
康复
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
rehabilitacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
реабілітація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
Rehabilitation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
реабилитация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازتوانی
تصویر بازتوانی
rehabilitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی