جدول جو
جدول جو

معنی بادبمشت - جستجوی لغت در جدول جو

بادبمشت
(بِ مُ)
امر لغو و بیفایده. (آنندراج). بی بر وبی ثمر و بی حاصل. (ناظم الاطباء). رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا
بادبمشت
امر لغو و بی فایده بی بر بی ثمر بی حاصل
تصویری از بادبمشت
تصویر بادبمشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ مُ)
کنایه از بی ماحصل و تهی دست و مفلس باشد. (برهان) (غیاث) (مجموعۀ مترادفات ص 74). تهی دست و مفلس و گدا. (ناظم الاطباء: باددرکف). رجوع به باددرکف شود
لغت نامه دهخدا
(بِ دَ)
مردم بیحاصل و هیچکاره و تهی دست و مفلس را گویند. (برهان).
لغت نامه دهخدا
عجب و تکبر و غرور مردان (چنانکه (باد گیسو) نخوت و غرور زنانست) لاف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبدست
تصویر بادبدست
مردم بی حاصل هیچکاره تهی دست مفلس، بدبخت بی طالع
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتگی کمر
فرهنگ گویش مازندرانی