جدول جو
جدول جو

معنی باخجوشت - جستجوی لغت در جدول جو

باخجوشت
(خُ)
قریه ایست از قرای مرو در چهارفرسخی شهر. (سمعانی) ، تنهائی. (برهان). و بمعنی تنهائی و بخود مشغول بودن آمده و ضد بی خویش است. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
منسوب به باخجوشت. (سمعانی). رجوع به باخجوشت شود
لغت نامه دهخدا
(جَ)
قریۀ بزرگیست از قریه های مرو در دوفرسخی آن، و منسوب بدان باجخوستی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
گرفتگی کمر
فرهنگ گویش مازندرانی
در سایه بودن و رشد نکردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خشک شده، خشکیده، لاغر، رنجور
فرهنگ گویش مازندرانی